سازوکارها و فرآیندهای تغییر در گروهدرمانی – بخش دوم
مقاله
آنچه میخوانید، مقالۀ دوم در مورد مکانیسمها و فرآیندهای تغییر در گروهدرمانی از کتاب رواندرمانی گروهی روانپویشی به قلم روتان، استون و شی، ویرایش پنجم، منتشر شده در سال ۲۰۱۴ است. در شمارۀ نخست به مقدمهای در مورد فرآیند و مکانیسمهای تغییر در رواندرمانی گروهی و معرفی دو مکانیسم «تقلید» (imitation) و «همانندسازی» (identification) پرداخته شد و در این شماره مکانیسم «درونیسازی» (internalization) و «پردازشهای ضمنی» (implicit processing) منجر به تغییر در گروه و رواندرمانی گروهی معرفی میشوند.
درونیسازی
درونیسازی یک مکانیسم پیشرفته و بادوام تغییر است. این پدیده صرفاً نتیجۀ دریافت کردن و به درون بردن چیزی از دنیای بیرون نیست، بلکه در اثر تغییری در ساختار روانی فرد است به طوریکه تجربیات وی، اعم از آگاهانه و ناخودآگاه، به سطح بالغتر و پختهتری از عملکرد ارتقا مییابند. درونیسازی مکانیسمی است که از طریق آن تغییر روانشناختی به بخشی ماندگار و عملکردی در شخصیت تبدیل میشود.
درونیسازی سالم منجر به انعطافپذیری بیشتر در ادارۀ احوالات درونی و نیز بینفردی میشود و نتیجۀ حلوفصل تعارضات یا بناسازی ساختارهای روانی جدید برای کنترل اضطرابهای مخرب قبلی است. درمانگر و دیگران میتوانند با بررسی دقیق جزییات و وارسی مجدد فعل و انفعالات احساسی سنگین، درونیسازی سالم را تسهیل کنند. از طریق فرآیندهای رویارویی (confrontation)، روشنگری (clarification)، تحلیل و تفسیر (interpretation) و حلوفصل (working through) افراد دانش به دست آمده در تراکنشهای «اینجا و اکنون» را با منابع و مفروضات قبلی آن ادغام میکنند. این دانش جدید منجر به افزایش یکپارچگی عواطف و روابط فرد با دیگران (ابژهها) و همچنین کاهش تعارضات درونی میشود. هنگامی که بیماران رفتارها یا پاسخهای جدید را تثبیت میکنند، یکپارچگی واقعی را میتوان مشاهده کرد. به عنوان مثال، یک بیمار که در حالیکه از افکار پارانوئید رنج میبرد وارد درمان شد، در نهایت توانست به درمانگر بگوید:
«امسال که تعطیلات خود را اعلام کردید، دوباره احساس کردم که قرار نیست با این گروه ملاقات کنید زیرا باید به طور خاص از من دور شوید. خیال کردم که شما قرار است به دیدار با سایر گروههای خود ادامه دهید. این همان خیال قدیمی مشابهی است که در سالهای گذشته هم داشتهام. اما امسال این فقط یک خیال است و حتی قدرت احساسی و هیجانی زیادی برای من ندارد. این هزینهای است که من در تمام این سالها متحمل شدهام به دنبال اینکه تنها فرزند خانوادهام بودم که برای فرزندخواندگی کنار گذاشته شد.»
این گزارش تغییر قابل توجهی را نشان میدهد. «علامت» کاملاً از بین نرفته، اما در عین حال براساس این تخیل، عملی هم انجام نشده است. [توضیح مترجم: منظور از عمل، این است که فرد به دنبال باور به این خیال، تصمیم به اقدام خاصی از قبیل ترک گروه و … بگیرد] در بسیاری از موارد، درونی سازی و تغییر در ساختار شخصیت با حل شدن سریعتر یک مشکل نشان داده میشود (به عنوان مثال، تعارضی شکل میگیرد و با طی مراتب بسیار کوتاهتری نسبت به ابتدای درمان برطرف میشود).
درونیسازی اغلب مستقیماً از عضویت در گروه ناشی میشود. شبکهای که با تعامل گروه فراهم میشود به شکلگیری هویت شخص کمک میکند. احساس تعلق داشتن به گروه و درگیر شدن در تعامل آن در یک سطح ذهنی عمیق، منجر به فرآیندهای درونیسازی عمیقی میشود. سطح دلبستگی ایمنی که ناشی از عضویت در یک گروه ایمن است، اجازۀ خطرپذیری را [به فرد] میدهد که میتواند منجر به درونیسازی اینچنینی شود.
پردازش ضمنی
به رسم دیرینه، بر روی مکانیسمهای خودآگاه و ناخودآگاه ایجاد تغییر تمرکز کردهایم: تقلید، همانندسازی و درونی سازی. با این حال اخیراً ، تأکید بیشتری بر «پردازش ضمنی» شده است. گروه مطالعۀ The Boston Change پردازش ضمنی را اینگونه تعریف میکند: «نشان دادن رفتارهای متقابل ارتباطیای که از بدو تولد آغاز میشوند و در طول زندگی ادامه دارند.» چنین پردازش ضمنیای، تبادلات لحظه به لحظهای را که در هر تعامل رخ میدهد، هدایت میکند. «حتی در یک روایت کلامی، لابهلای خطوط، معنایی وجود دارد که ضمنی است». پردازش ضمنی با افزودن سطوح پیچیدگی -سرنخهای مختلف کلامی و غیرکلامی که باعث تحریک و ایجاد تعامل میشوند- فهم ما را از پردازشهای خودآگاه و ناخودآگاه افزایش میدهد، و این پردازش به طور منظم در گروههای درمانی ما اتفاق میافتد. به عنوان مثال، واکنشهای ضمنی متفاوت اعضای گروه را نسبت به عضوی که هنگام صحبت به دیگران لبخند میزند و عضوی که به زمین نگاه میکند، در نظر بگیرید. اعضای گروه ممکن است به شکل خودآگاه نسبت به پردازش ضمنیای که منجر به واکنش آنها میشود هشیار نباشند، با این وجود این واکنش وجود دارد. پر واضح است که در یک گروه، شرکتکنندگان نه تنها به صورت کلامی و غیر کلامی به یکدیگر پاسخ میدهند، بلکه تحت تأثیر “اتمسفر” جلسه نیز قرار دارند. نحوۀ برطرف کردن تفاوتها و درهم تنیدگیها همان چیزی است که پردازش ضمنی را تشکیل میدهد.
خلاصۀ مکانیسمهای تغییر
برای مؤثر بودن [فرآیند گروهدرمانی]، مکانیسمهای تقلید، همانندسازی، درونیسازی و پردازش ضمنی باید در بستر انسجام گروهی و حمایتهای متناسب رخ دهند. در عمل، این مکانیسمها کاملاً عیان و برجسته نیستند. تغییر میتواند چنان ظریف اتفاق بیفتد که اغلب فقط پس از وقوع قابل مشاهده است.
به عنوان مثال، حالتی که در آن اعضا به اهمیت خوابهایی که دیدهاند میپردازند، میتواند به عنوان نمایشی از چگونگی هماهنگی این مکانیسمها با یکدیگر مورد استفاده قرار گیرد. برای نمونه وقتی یکی از اعضا برای اولین بار رؤیایی را گزارش میکند، معمولاً دیگران تا حدی علاقه نشان میدهند. درمانگر نیز با برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی خود، علاقهاش را نمایان میکند. بعضي اوقات ممكن است برخي از اعضا، با تقليد از افرادي كه همین كار را پیشتر كردهاند، شروع به گزارش خوابهایشان كنند. آنها این کار را برای جلب رضایت درمانگر انجام میدهند. بهعلاوه، سایر اعضا از همان ابتدا از سبک پرسشگرانۀ درمانگر برای درک رؤیاها تقلید میکنند. در سطح همانندسازی، اعضا ممکن است دریابند که نگرش جدیدی در مورد رؤیاها دارند. آنها ممکن است هنگام گزارش یک خواب، احساس هیجان و تحریکشدن را تجربه کنند و همینطور نه تنها در مورد تداعیهای فردی که رؤیا دیده دربارۀ رؤیایش بلکه در مورد تداعیهای همۀ اعضا در این باره، احساس کنجکاوی نشان دهند. این پاسخها کاملاً آگاهانه نیستند، بلکه در قالب همانندسازی با نحوۀ تعاملات درمانگر با اعضا پدید میآیند. در سطح درونیسازی، اعضا ممکن است دچار تغییرات بنیادینی در تفکر خود دربارۀ خواب دیدن و رؤیا شوند. در گروههای موفق، معمولاً هنجاری برای کشف رؤیاها تکامل مییابد که از ورای آن بتوان به بررسی رؤیاها به عنوان راهی مفید برای آموختن در مورد خود و یا کشف جنبههای پنهان تعاملات گروهی پرداخت. استفاده از رؤیا برای تأمین نیازهای نمایشی افراد و یا به عنوان یک سپر دفاعی [برای پنهان شدن پشت آن] کاهش یافته و اعضا رؤیاها را ابزار ارزشمندی برای یادگیری میپندارند. به عبارت دیگر، بیماران نظام ارزشی درمانگر را در مورد رؤیاها درونی میکنند.
دیدگاه خود را بنویسید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.