آیا رازداری در گروهدرمانی ممکن است؟
مقاله
رازداری سنگبنای رابطۀ سالم درمانی و درمان مؤثر است و مبتنی بر اصول اخلاقی استقلال و وظیفهشناسی، و به میزان کمتر، احسان و پرهیز از آسیب رساندن است.
بر طبق اصل استقلال، مراجعان حق دارند تصمیم بگیرند اطلاعات را نزد چه کسی افشا کنند و رازداری بر احترام به توانایی مراجعان در انتخاب اطلاعاتی مبتنی است که میخواهند افشا کنند. صداقت به معنای وفاداری و پایبندی روانشناسان به وعدههای خودشان به مراجعان مانند افشا نکردن اطلاعاتی است که به آنها میگویند.
روانشناسان همچنین در زمینۀ حدود رازداری صادقاند تا مراجعان بتوانند آگاهانه دربارۀ خودافشایی تصمیمگیری کنند. احسان و پرهیز از آسیب رساندن نقشی مهم در رازداری دارد. وقتی اطلاعات محرمانه باقی میماند، مراجعان سود میبرند و میتوان با آنها رابطهای مبتنی بر اعتماد برقرار کرد. حتی وقتی افشای اطلاعات بر طبق قانون الزامی است، افشای اطلاعات خصوصی بدون رضایت مراجع ممکن است به رابطۀ درمانی آسیب برساند.
مسائل مربوط به رازداری غالباً پیچیده هستند. اعضای انجمن روانشناسی آمریکا (APA) گزارش کردند که رازداری رایجترین تنگنایی است که درمانگران در درمان فردی با آن مواجه هستند. این تنگناها در گروهدرمانی تشدید میشوند.
در آئیننامههای اخلاقی انجمن روانشناسی آمریکا، اطلاعات عمومی خوبی دربارۀ رازداری در روابط درمانی مطرح شده است: «وظیفۀ اصلی روانشناسان… حفظ اطلاعات محرمانه… و درک این موضوع است که ممکن است گستره و حدود رازداری بر طبق قانون مشخص شود…». علاوه بر این، «روانشناسان با افراد… و کسانی که… با آنها رابطۀ حرفهای دارند 1- حدود رازداری و 2- موارد استفادۀ قابلپیشبینی از اطلاعات را مشخص میکنند» و «بحث دربارۀ رازداری در آغاز رابطه و در صورت ضرورت با تغییر شرایط انجام میشود».
با این حال، این آئیننامه چندان بهطور مشخص به رازداری در گروهدرمانی نمیپردازد: «وقتی روانشناسان به افراد گوناگون در محیط گروهی خدمات ارائه میکنند، در آغاز نقش و مسئولیتهای تمام طرفین و حدود رازداری را شرح میدهند.».
انجمنهای اختصاصی گروهدرمانی آئیننامۀ مشخصتری در این زمینه دارند. انجمن متخصصان گروهدرمانی[1] در آئیننامۀ دستورالعملهایش اظهار میکند که «گروهدرمانگرها رازداری و حدود آن (مثلاً، موارد استثنا و انتظارات قانونی و اخلاقی، موارد ضمنی صرفنظر از رازداری در برنامههای درمانی، ثبت اطلاعات و پوشش بیمه) را تعریف میکنند. گروهدرمانگرها مؤظفاند لزوم رازداری، پیامدهای بالقوۀ افشای رازها و حقوق حقوقی را که شامل بحثهای گروهی نمیشود (مگر اینکه قانون آن را اعطا کرده باشد) به تمام شرکتکنندگان اطلاع دهند».
رواندرمانی گروهی روشی قدرتمند و شفابخش برای درمان روانی است، ولی هر چقدر تعداد اعضا بیشتر باشد، مسائل رازداری نیز پیچیدهتر است. اطلاعات نهتنها نزد درمانگر، نزد سایر اعضای گروه نیز افشا میشود و تضمینی وجود ندارد که سایر اعضای گروه رازدار باشند. با این حال، مطالعات نشان دادهاند که اعضای گروه توقع دارند رازداری بهصورت کامل انجام شود و اطلاع کاملی از فرقهای رازداری در درمان گروهی و درمان فردی ندارند.
در فرآیند رضایت آگاهانه، مراجعان مطالبی را دربارۀ رازداری میآموزند. وقتی گروهدرمانی برای مراجعان در نظر گرفته میشود، باید رازداری به افراد پیش از ورود به گروه آموزش داده شود. باید به اعضای بالقوۀ گروه اطلاع داده شود که رهبر گروه ممکن است در شرایطی خاص از لحاظ حقوقی مکلف به افشای رازها شود و این شرایط باید کاملاً برای مراجعان شرح داده شود.
به اعضای گروه توصیه میشود مفهوم رازداری را بپذیرند و آن را نه دستوری از جانب گروهدرمانگر بلکه وظیفهای بر عهدۀ خود بدانند. وقتی اعضای جدیدی به گروه موجود میپیوندند، باید از آنها خواسته شود قراردادی را بپذیرند که تعهداتشان را در زمینۀ رازداری مشخص کرده است.
رازداری قاعدتاً یکی از مهمترین هنجارهای گروه است و باید اعضای گروه علنی، جامع و بهکرات به بحث دربارۀ آن بپردازند. باید تعریف واضحی از نقض رازداری ارائه و پیامدهای آن بهروشنی مطرح شود. ذکر این جمله در گروهدرمانی رایج است که «حرفهای مطرحشده در گروه در گروه باقی میماند».
حتی اگر اعضای گروه در محیطی یکسان زندگی کنند، مسائل گروه نباید در جای دیگری مطرح شود. گاهی برای شفافسازی دربارۀ مفهوم رازداری مفید است که به اعضای گروه توضیح داده شود که وظیفه دارند اسرار سایر اعضای گروه را حفظ کنند و در عین حال قادرند روایتهای فردی خود را نزد هر کسی که مایلاند بیان کنند.
شاید رازداری مطلق در گروهها دشوار و غالباً غیرواقعبینانه بهنظر برسد. با این حال، اگر آموزشهای لازم به اعضای گروه دربارۀ رازداری داده شود و بحث دربارۀ رازداری در گروه مدام انجام شود، احتمال نقض رازداری اعضای گروه بسیار کاهش مییابد و بنابراین گروهدرمانگر به احتمال بیشتری قادر به رعایت اصول اخلاقی رازداری یعنی استقلال، صداقت، احسان و پرهیز از آسیب به سایرین است.
[1] Association for Specialists in Group Work
چگونه به غریبهها اعتماد کنم؟: تناقضهای سخن گفتن از خود در گروههای تحلیلی در ایران
مقاله
در فضای عجیبی زندگی میکنیم؛ بهخصوص در کشور ما ایران. از یکسو همگام با رشد فناوری به شبکههای اجتماعی هجوم بردهایم و از افکار و عقاید تا ـ به زعم خود ـ خصوصیترین لحظاتمان را در برابر چشمان جهان عریان و ثبت میکنیم. از سوی دیگر بار کهنۀ ناامنی و بیاعتمادی را به دوش میکشیم و با دیوارهای بلندی که دور تا دورمان را گرفته است با هم رو در رو میشویم. زمانی که آموختیم خبر شدن «دیگران» از آنچه در خلوت میخوریم، مینوشیم، تماشا میکنیم و انجام میدهیم «خطرناک» است، هر بار که به یاد هم آوردیم که «هیس! پشت تلفن نگو!» و… آجری به آجرهای دیوارمان اضافه کردیم و هرچه بزرگتر شدیم و رازهای بیشتری آموختیم چهاردیوار دورمان به هم نزدیک و نزدیکتر شد و فضای امنمان تنگ و تنگتر.
در چنین شرایطی رواندرمانی که به نظر میرسد پیششرط آن حرف زدن بیپروا و به زبان آوردن ناگفتنیها است، چه معنا و شکلی پیدا میکند؟ شاید کنار گذاشتن ترس و مقاومتِ گفتن، در فضای دو نفرۀ رواندرمانی انفرادی آسانتر به نظر برسد. جایی که کافی است از امن بودن یک «دیگری»، از رازدار بودنش، از اهمیتی که برایش داریم اطمینان حاصل کنیم؛ اما همین مسئله در گروههای درمانی چگونه نمود پیدا میکند؟
تناقض کنایهآمیز گروههای درمانی این است که از یک سو حضور تعداد بیشتری از دیگران در آن، در ابتدا یادآور همان فضای ناامن بیرون از خانه است و از سوی دیگر، در کمال شگفتی همین گروه غریبهها خیلی زود به خانوادهای امن و یکپارچه تبدیل میشوند. سیر این تغییر شاید با تلاش مردد اعضا برای اطمینان به قرارداد درمانی مبتنی بر اصل رازداری آغاز شود. در گروهی که اوایل زندگی خود را طی میکند بسیار دیده میشود که اعضا به وضوح تردید خود را از «بگویم یا نگویم؟»، «تا کجایش را بگویم؟»، «اصلاً چرا اولین نفر من باشم؟» نشان میدهند یا حتی به زبان میآورند؛ دورهای که بسیاری از افراد ترجیح میدهند گوشهای بایستند، شنونده باشند و تازه زمانی که شنا کردن عضوی دیگر را در دریای تحلیل شاهد بودند، شاید کمی جلو بیایند و نوک انگشتان را به آب فرو کنند تا پیش از به آب زدن گرما و سرما و پذیرندگی امواج را بسنجند.
هرچند در گروهها نیز پیش از وارد شدن تمام اعضا به گفتگویی بیپرده افراد بارها مردد میشوند، پشیمان میشوند و عقب میکشند، سرعت کنار رفتن مقاومت و ورود به مباحث عمیقتر تحلیلی بسیار بیش از درمان انفرادی است. شاید مهمترین دلیل آن این باشد که افراد در گروه حتی پیش از احساس تعلق واقعی و پیوستن به سایرین کمتر از درمان انفرادی «تنها» هستند. درمانگر در گروه مجال مداخلۀ بیشتری از درمان انفرادی و بیم کمتری از سنگین بودن ضربات تحلیل خود دارد، چرا که آگاه است همین اعضایی که در آغاز عمر گروه بهظاهر جدا و بی اتصالی به یکدیگر در گروه حضور دارند ـ بهصرف جایگاه مشابهشان ـ در برابر هر آنچه فراتر از تحمل هر یک از آنها باشد در نقش ضربهگیری برای همتایان خود عمل خواهند کرد. علاوه بر مداخلات بیشتر درمانگر، شنیدن مسائل و تجربیات مشابه دیگران از حس تنهایی میکاهد و با تسهیل مشارکت و صحبت کردن، بسیار سریعتر از درمان انفرادی احساس تعلق را رقم میزند.
تجربۀ نگارنده از حضور در گروههای تحلیلی هم بهعنوان عضو گروه و هم درمانگر چنین است که پس از سپری شدن مرحلۀ اول که آزمودن امنیت فضای گروه و دیگران است و بازیافتن امنیت گمشدۀ حضور در جمع دیگران، افراد یک بار دیگر خانوادهای از آنِ خود را مییابند که امنیتش این بار نه به دلیل ناامنی فضای بیرون، که به دلیل حضور افرادی است که کمکم آنها را میشناسیم و میتوانیم دوستشان بداریم. خانوادهای با پایههایی شاید حتی مستحکمتر از خانوادۀ خاستگاه ـ که صرفاً در آن زاده شدهایم ـ از آن رو که این یکی را خود از جمع غریبههایی ساختهایم که با اعتمادمان حالا برای ما آشناترین آشنایان شدهاند.
شاید بزرگترین امید من برای گروههای تحلیلی در کشورمان این باشد که به ما یادآوری کنند بخشی از ناامنی اجتماع و وحشت و نفرت و خشم ما نسبت به هم از ناشناختن یکدیگر حاصل میشود و اگر از خود بگوییم و از دیگری بشنویم، اگر یاد بگیریم یکدیگر را بشناسیم، میتوانیم دوست بداریم. یاد استادِ «شبهای روشن» فرزاد مؤتمن میافتم که میگوید: «من مردم این شهر رو دوست دارم، چون یکیشون رو میشناسم.» و با خودم فکر میکنم شاید یکییکی شروع میشود…