تنهایی و اهمیت ارتباط معنادار در دورۀ پاندمی جهانی
مقاله
وقتی در پاییز ۲۰۱۹ برای گذراندن دورۀ کارشناسی ارشد رشتۀ مشاورۀ بالینی سلامت روان وارد دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی شدم، هرگز رویدادهای غیرمنتظرهای را پیشبینی نمیکردم که قرار بود کل دنیا و همچنین خودم را شوکه کند. کل جامعه بیاختیار وارد دنیایی غریب شده بود. گرچه از طریق شبکههای اجتماعی با هم ارتباط داشتیم، به نظر میآمد تنهایی بیش از حدِ نوظهوری ما را دربرگرفته که نمیتوانیم از شرش خلاص شویم. برای من وقوع این پاندمی باعث شد روال معمول زندگیام بهطور کامل نابود شود. نمیتوانستم کار کنم یا سر کلاس بروم. کلاسها آنلاین شدند، کارم تعطیل شد و بلاتکلیفی همهجا را فرا گرفت. ناگهان دنیایی مجازی را در برابر خودم میدیدم که مملو از ارتباطاتی سطحی بود؛ ارتباطاتی که بهواسطۀ پلتفرمهایی برقرار و حفظ میشد که عمدتاً مبتنی بر ارسال مطالب و پست گذاشتن بهشکلی غیراصیل بودند. با وجود آنکه میل شدیدی برای ارتباطی عمیقتر داشتم، کار زیادی از دستم برنمیآمد.
چشمانم را بستم و بیآنکه متوجه گذر زمان شوم، ماه اوت فرا رسید و دورۀ کارآموزیام آغاز شد. از اینکه در یکی از انتخابهای اصلیام برای گذراندن دورۀ کارآموزی یعنی مرکز مشاورۀ دانشگاه فلوریدای شمالی قبول شده بودم هیجانزده بودم. کار مشاورهام را بهصورت آنلاین آغاز کردم و هر دو درمان فردی و گروهدرمانی را در قالب درمان از راه دور انجام میدادم. با گذشت روزها، متوجه مضمونی مشابه هم در مراجعان فردی و هم گروهیام شدم: تنهایی. متوجه شدم که گرچه همگی احساس تنهایی، جدا بودن و ابهام میکردیم، بهواسطۀ این تنهاییِ مشترک با یکدیگر پیوند داشتیم. انگار در وجود افرادی که ملاقات میکردم حس بسیار نیرومند و درک عمیقی از این تنهایی وجود داشت. جهانشمول بودن این رنج مسئلهای است که چند وقتی است به آن میاندیشم. علیرغم تفاوت در فرهنگ، جنسیت و پیشزمینه و درحالیکه در کل این مدت از طریق یک صفحهنمایش از یکدیگر جدا شدهایم، با اتکا به همدلی میتوانیم اندوه و دردی را احساس کنیم که سایر انسانها هم احساس میکنند.
انسانها میل به برقراری رابطه دارند. میخواهیم درک شویم و صدایمان شنیده شود. ارسطو میگفت «انسان ذاتاً حیوانی اجتماعی است»، اما به قول الکس موریس (۲۰۲۰) و بسیاری دیگر، اجتماعی بودن همان چیزی است که ما را انسان کرده است. با مشاهدۀ مراجعانم در گروهدرمانی متوجه شدم که برای برخی از آنها آمدن به گروه تنها روش برقراری ارتباطی معنادار با دیگران است. دریافتم که برخی از دانشجویان خانههایشان را ترک کردهاند و اکنون با واقعیتِ انزوا روبهرو هستند و هیچ راهی هم برای ملاقات با افراد جدید و گریز از این تنهایی پیش رویشان نیست. نمیتوان از اهمیت بالای گروهدرمانی و کلاً رواندرمانی در طول این پاندمی غافل شد.
محیط گروه را میتوان نوعی جامعۀ کوچک در نظر گرفت (بارویک، ۲۰۱۸). در گروه کوچک، درحالیکه برای بقا و رشد تلاش میکنیم، شباهتهایمان را با دیگران هم مایۀ تسلی و هم محدودکننده و تفاوتهایمان را همزمان ترسناک و پرمایه میبینیم و هر یک از اعضای گروه، در عین میل به تسکین احساس یأس ناشی از خلاء وجودیای که همگی ناخواسته خود را در آن یافتهایم، با این مسائل دستوپنجه نرم میکنند. در حین ایفای نقش تسهیلگر گروه به همراه همکارِ درمانگرم متوجه شدیم که گرچه اعضای گروهمان ظاهراً میل دارند احساسات منفیشان را تسکین دهند و شرکت در گروهدرمانی ابزاری برای این منظور است، گروه بهظاهر روی بحث در خصوص موضوعاتی که میتوان آنها را «سطحی» نامید متوقف شده است و از این موضوعات فراتر نمیرود؛ موضوعاتی مانند وضعیت کلاسهای درسی، حال و روز حیوان خانگی اعضا و سرگرمیهای آنها. گرچه همۀ این موضوعات برای ایجاد رابطۀ مؤثر میان اعضا ارزشمند هستند، جلسات بهمدت چندین هفته همینطور سطحی ادامه داشت و مباحث تنها برای مدت کوتاهی عمیقتر میشدند. رابر ویسِ جامعهشناس (۱۹۷۳) متوجه شد تراکم پایین جمعیت و نبود گردهماییهای اجتماعی روزانۀ طبیعی باعث دشوارتر شدن بهاشتراکگذاری تجارب و محافظت در برابر مشکلات میشود. پسروی به عالم امن انزواگرایی بهجای به زبان آوردن تجاربمان از مشکلاتی که در طول این دورۀ عجیب با آنها مواجه شدهایم میتواند نشانۀ ناخوشی و پریشانی روانشناختی باشد (بارویک، ۲۰۱۸). در نهایت، اعضا بحثهای عمیقتری را دربارۀ مشکلاتی که با آنها مواجه بودند، آغاز کردند؛ بحث دربارۀ درد تنهایی و تاریخچۀ خودشان. میتوان کل موضوع را چنین خلاصه کرد که گرچه اعضای گروه در ابتدا از بحث عمیقتر واهمه داشتند و این ترس احتمالاً ریشه در پریشانی روانشناختی داشت، فرصت برقراری ارتباط با سایر دانشجویان در جلسات هفتگی ابزاری سودمند برای کاهش احساس کنارهگیری اجتماعی، تنهایی و سوگ بود.
اکنون که به کلاس آموزش گروهدرمانیام فکر میکنم، میبینم که دو مورد از اهداف گروه اهمیت و معنای تازهای یافته بود؛ اهداف شناسایی اشتراکات بین اعضا و ایجاد نوعی حس پیوند و یادگیری نحوۀ ایجاد روابط معنادار و صمیمی در اولویت مداخلات مربوط به اعضای گروه قرار گرفته بود. گرچه تجربۀ هر کس از زندگی از جهات مختلف با دیگران فرق داشت، اعضای گروه در نهایت توانستند در خصوص از دست دادن تجربۀ حضور در دانشگاه و روال معمول (آموزش حضوری) سوگواری کنند. این افراد دریافتند که مشکلات پیش رویشان تنها منحصر به خودشان نیست و در سوگواری برای آنچه از دست دادهاند تنها نیستند.
آنچه اهمیت دارد لزوماً تعداد تعاملات اجتماعی نیست، بلکه توانایی این تعاملات در ارضای نیاز شخصیِ هر فرد به ارتباط است که اهمیت دارد (کاسیوپو و پاتریک، ۲۰۰۸). ارتباط معنادار گرچه موضوعی شخصی است و برای هر فرد بسته به نیازش فرق میکند، ظاهراً به تسکین نشانههای تنهایی کمک میکند. گروهدرمانی ابزاری است که امکان شکوفایی و برقراری روابط معنادار را در فضایی امن فراهم میکند. اهمیت به سلامت روانمان از طریق برقراری ارتباط عمیقتر با دیگران در جلسات گروهی امکان ابراز آسیبپذیری و پرورش اصالت را برایمان فراهم میکند. اکنون بیش از هر زمانی میتوانیم ببینیم که اجتماعی بودن در بطن هویت ما قرار دارد.
منابع
Barwick, N. (2018). Making Connections in Groups. Therapy Today, 29(1), 20–23.
Cacioppo, J., & Patrick, W. (2008). Loneliness human nature and the need for social connection. W.W. Norton & Company.
Morris, A. (2020). The Price of Isolation. Rolling Stone, 1341, 60–96.