افکار صافوسادۀ من دربارۀ گروهدرمانی
مقاله
اخیراً متوجه شدم مدام دلتنگ همان تعاملات اجتماعی میشوم که تا پیش از دورۀ کرونا در زندگیام عادی بود. از بهانههای سادۀ شادمانی (مانند نوشیدن چای در کافهای کوچک با یک دوست) تا موارد هیجانانگیزی همچون دست دادن یا روبوسی با صدها نفر در یک کنفرانس. ارتباطات اجتماعی ـ بهشکلی که میشناختم ـ از زمان آغاز همهگیری کاملاً متحول شده است.
هیچچیز مانند ارتباط با دیگران برای من شادیآور نیست. دوست دارم دیگران را بشناسم. عاشق حرف زدن با مردم دربارۀ علاقمندیهایشان هستم. و بیش از هر چیز، دوست دارم به دیگران انگیزه بدهم که بهترینِ خود باشند.
هفتۀ گذشته در یک جلسۀ کاری، مسئول پذیرش دربارۀ چند تماس تلفنی که در یک روز بعدازظهر دریافت کرده بودیم گزارش داد. در سه تماس پیاپی، تماسگیرندهها افکاری منفی دربارۀ گروهدرمانی داشتند.
تماس اول از جانب یک پزشک عمومی بود که برای بیمارش که فردی مهم و شناختهشده بود دنبال درمان میگشت.
تماس دوم از زن جوان دانشجویی بود که قصد داشت مصرف الکل را ترک کند.
سومین تماس از جانب مردی بود که میخواست همسرش را راضی کند رواندرمانی را شروع کند.
هر سه نفر با وجود سه دیدگاه متفاوتشان، پیشفرضهایی منفی دربارۀ گروهدرمانی داشتند.
شنیدن این خبر هم مرا ناراحت و هم گیج کرد. انتظار داشتم در طی دورانی که بیش از همیشه ما را از نظر جسمی و اجتماعی منزوی کرده، افراد تمایل بیشتری برای شرکت در گروهدرمانی از خود نشان دهند! با همکارانم دو ساعت دربارۀ تجربیات مثبتی که خودمان از گروهدرمانی داشتیم صحبت کردیم. گفتگوی خوب و شادیبخشی از کار درآمد و بهنظرم یکی از همکاران به بهترین شکل مسئله را بیان کرد:
«مایک! من فکر میکنم خیلیها این رو نمیدونن که گروه تبدیل به جهان کوچکی از دنیای خودِ مراجعان میشه. روابط اعضا با همدیگه، نحوۀ برخوردشون با تعارضاتی که بینشون شکل میگیره، واکنششون به اتفاقات مثبت و منفی، اینها همه بهشکلی تکرار تجربیات زندگی خودشون هستن. شکل حضور افراد در گروه معمولاً نشوندهندۀ رفتار و واکنشهای اونها در زندگی روزانهشونه.»
کاملاً درست میگفت. پژوهشهای علمی زیادی مزایای گروهدرمانی را برشمردهاند. حتی بعضی مطالعات به این نتیجه رسیدهاند که گروهدرمانی نهتنها برابر با درمان انفرادی که گاهی بیش از آن مفید و اثربخش است. درست است که درمان انفرادی ابزاری قدرتمند برای بهبودی و رشد است، اما معمولاً تنها یک قطعه از پازل بزرگ را سر جایش قرار میدهد.
از دید من، درمان انفرادی کمک میکند ذهنیت سالمتری را در خود شناسایی کنیم، درحالیکه گروهدرمانی بهترین جا برای «تمرین» این مهارتها در محیطی امن است.
خبر خوب این است که نمونههایی که نقل کردم تنها سه تماس از بین دهها تماس تلفنی بود که ما روزانه دریافت میکنیم. این تماسها نمایندۀ اقلیتی از افراد است که به دنبال کمک میگردند و هر روز افراد بیشتری نسبت به گروهدرمانی آگاه و به آن علاقمند میشوند. خبر احتمالاً بد هم این است که من کمی نگرانم که شرایط همهگیری ما را بهسمت چنان انزوایی سوق دهد که بسیاری از ما حتی پس از پایان همهگیری هم نتوانیم درهای رابطه را به روی خود باز کنیم.
به همین دلیل است که فکر میکنم گروهدرمانی در این روزها انتخاب بسیار خوبی برای همۀ ما است. برداشتن قدم اول و فکر صحبت کردن در جمع گروه در ابتدا نگرانکننده بهنظر میرسد، اما برای ایجاد تغییر لازم است از این سد عبور کنیم.
به یاد داشته باشیم که ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم! چه برچسب درونگرا را یدک بکشیم، چه برونگرا. در هر حال بهگونهای ساخته شدهایم که با دیگران در ارتباط باشیم، همزیستی داشته باشیم و در کنار دیگران رشد و پیشرفت کنیم.
این روزها همه در گروهدرمانی شرکت میکنند
مقاله
سارا، وکیلی چهل و چند ساله که در یکی از گروههای درمانی آنلاین هفتگیام شرکت میکند، وقتی به این نتیجه رسید که بهاندازۀ کافی از گروه خوراک هیجانی دریافت نکرده است، گفت: «ناراحت شدم که با وجود اینکه هنوز حرفم تمام نشده بود بحث را عوض کردیم.»
سارا دربارۀ احساس افسردگی و انزوایی حرف زده بود که مانند احساس خستگی و انزوای بسیاری از ما در طول پاندمی تشدید شده است. سارا فرسودگی ناشی از پاندمی ـ همان احساس کسالت، فرسودگی و ضعفی را که برای بسیاری از ما آشناست ـ شرح داد، به همگروهیهایش گفت مخزن هیجانیاش هنوز پر نشده و به حرف زدن ادامه داد. اعضا با او همدلی کردند، نشان دادند تنهاییاش را درک میکنند و به او محبت کردند.
سارا آنچه را بسیاری از ما به خاطر وقتگذرانی کمتر با خانواده، دوستان و همکاران از دست دادهایم از گروه میگرفت. این سوءتغذیۀ اجتماعی فرسودگی ناشی از پاندمی اهمیت بسیاری دارد. این روزها همۀ ما از منابعی نظیر افراط در تماشای تلویزیون، خوردنیهایی که به ما احساس آرامش میدهند اما ارزش غذایی پایینی دارند یا مصرف الکل تغذیه میکنیم که زیاد مغذی نیستند.
بعد از اینکه سارا غذای هیجانیاش را از اعضای گروه دریافت کرد، حالش را پرسیدم.
ـ حالا مخزنی که گفتی در چه حال است؟
سارا گفت: «از قبل بهتر است.»
درمان فردی تقریباً در فرهنگ امروز جا افتاده است، اما گروهدرمانی هنوز با مقاومت مواجه است. یعنی تا همین اواخر اینگونه بود. حال که با بروز پاندمی روابط نمیتوانند نیازهای هیجانی و اجتماعیمان را ارضا کنند، گروهدرمانی روزبهروز محبوبتر میشود و اعتبار مییابد. خود من از ماههای اول پاندمی با بالاترین تعداد مراجعه برای پیوستن به گروهدرمانی مواجه شدهام.
پژوهشها نشان میدهند اثربخشی گروهدرمانی در درمان بسیاری از مسائل روانشناختی نهتنها با اثربخشی درمان فردی برابری میکند، مزایای دیگری نیز دارد.
چه پاندمی باشد چه نباشد، روابط بینفردی خوراک هیجانی حیاتی برای سلامت جسم و روان ما را تأمین میکنند. در مطالعۀ تحول بزرگسالان هاروارد، بهزیستی روانی و جسمی شرکتکنندگان به مدت بیش از 75 سال دنبال شده است. این مطالعه نشان داد کیفیت روابط است که اهمیت دارد، نه تعداد روابط. افرادی که سالمتر و شادترند و طولانیتر زندگی میکنند دلبستگیهای قوی و سالمی دارند. محدودیتهای فاصلهگیری اجتماعی در پاندمی باعث شده پر کردن مخازن هیجانی از روابط موجود از قبل هم سختتر شود و در بسیاری از موارد نشان داده که روابط ما خوراک هیجانیای را که برای احیای خود نیاز داریم تأمین نمیکند.
گروهدرمانی بینفردی به مثابه آزمایشگاهی است که اعضا در آن نحوۀ برقراری روابطی را مطالعه و آزمایش میکنند که خوراک هیجانی موردنیازشان را تأمین میکنند. آنها میتوانند بدون تجربۀ مخاطراتی که روابط خارج از گروه با آن همراهند، این سبک ارتباط مستقیم را امتحان کنند. من به اعضای گروههایم آموزش میدهم به احساسی که دارند توجه کنند، هیجانهایشان را نام ببرند و مشخص کنند از گروه چه میخواهند تا احساس کنند بیشتر حمایت میشوند. اعضا در زمینۀ ارتباط هیجانی (که از پایههای خوراک اجتماعی و مستلزم توجه به احساس خود، سایر اعضای گروه و درمانگر بهاضافۀ بیان آن احساسات در لحظه است) رشد میکنند. در نتیجه بهتدریج درک میکنند که چگونه همین الگوهای هیجانی بر روابط بیرونیشان نیز تأثیر میگذارند.
تِری تحلیلگر بازاریابی بیست و چند سالهای که در یکی از گروههایم شرکت میکند، بر الگوی برآورده کردن نیازهایش در روابط و بر بیان و پذیرش احساساتش در زمانی که نیازهایش برآورده نمیشوند، کار کرده است. او یک بار به گروه گفت: «عصبانی و آزردهام که این همه در اینجا دهنده هستم، اما به نظر نمیرسد بقیه اینقدر به من توجه کنند. به خاطر جدایی اخیرم دوران سختی را گذراندهام که همهتان میدانید. اما چطور است که هیچکس حالم را نمیپرسد؟»
آنجلا مشاوری چهل و چند ساله گفت: «ترسیدم اگر به تو توجه کنم بقیۀ گروه احساس حسادت کنند و از اینکه باعث حسادت شوم احساس ترس کردم. با این احساس راحت نیستم.»
ریچارد مدیر اجرایی سی و چند سالۀ سازمانی غیرانتفاعی گفت: «مشکل از تو نیست، مشکل از من است. تو هیچ کار اشتباهی نمیکنی. من اصلاً با احساساتی که نمیدانم با آنها چه کنم راحت نیستم. برای همین دربارهشان سؤال نمیپرسم.»
وقتی اعضای گروه در پاسخ به آنچه تری گفت هیجانهای در لحظهشان را بیان کردند، تری متوجه شد گاهی دیگران بنا به دلایلی که هیچ ربطی به ما ندارند نیازهای ما را برآورده نمیکنند. بهعلاوه دریافت که الگوی درخواست نکردن مستقیم خواستهها و احساس ناامیدی ناشی از اینکه دیگران خواستههایش را حدس نمیزنند چه هزینهای دارد.
بسیاری از افراد نمیدانند چگونه به گروهدرمانی بپیوندند و این مانع جلوی دست به کار شدنشان را میگیرد، اما فرصتهای زیادی وجود دارند. اگر در حال حاضر از درمان فردی استفاده میکنید، موضوع را با درمانگرتان در میان بگذارید تا ببینید توصیهای دارد یا خیر. طیف گروهدرمانیها، از گروههای عمومی تا گروههای حمایتی موضوعمحور، متمرکز بر حوزههایی مانند اعتیاد، سوگ و غیره گسترده است.
شکی نیست که این انزوای اجتماعی برای مدتی مهمان ما خواهد بود و وقتی بالاخره بتوانیم بدون ترس از لاک خود بیرون بیاییم، ماهها انزوا گشودگی را دشوار خواهد کرد. میدانیم که این آسیب جهانی تأثیرات پایداری بر سلامت روانمان خواهد گذاشت که از هرآنچه در طول زندگی دیدهایم فراتر میرود. پیشرفتی که در گروههای آنلاین دوران پاندمی در اعضای گروه دیدهام دلگرمکننده بوده است و نشان میدهد گروه کوچکی از افراد میتوانند دنیای یکدیگر را تغییر دهند.
گذار به گروهدرمانی آنلاین در دورۀ همهگیری کووید-۱۹
مقاله
دکتر لیان تراچتنبرگ، دارای گواهی روانشناسی
با ظهور همهگیری کووید ۱۹ گروهدرمانگران مجبور شدند به درمان آنلاین روی بیاورند. گرچه برخی از بالینگران نگران این تغییر بودند یا احساس میکردند آمادگیاش را ندارند، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد درمان آنلاین نهتنها شدنی، بلکه اثربخش است. در دورانی که انزوای اجتماعی به نحو بیسابقهای در حال گسترش است، گروهدرمانی این قابلیت را دارد که در نقش عامل محافظی برای مراجعانمان ظاهر شود (ویتینگهام و مارتین، ۲۰۲۰). در این مقاله پژوهشهای مرتبط با اثربخشی گروهدرمانی آنلاین، فرآیند تبدیل گروههای چهرهبهچهره (F2F یا حضوری) به گروههای آنلاین و پیامدهای عملی این تغییر برای درمانگران بالینی بررسی میشوند.
از درمان آنلاین چه میدانیم؟
با افزایش ناگهانی اخیر درمانهای آنلاین در دوران همهگیری کرونا، افراد بیشتری با روی آوردن به رواندرمانی مجازی احساس راحتی میکنند. مطالعۀ انجامشده از سوی موسسۀ پژوهشهای سلامت پرایسواترهاوسکوپرز (۲۰۱۵) نشان داد ۷۲٪ از آمریکاییهای ۱۸ تا ۴۴ ساله و ۴۳٪ از آمریکاییهای ۴۵ ساله و مسنتر جلسات رواندرمانی مجازی را به جلسات حضوری ترجیح میدهند. در فراتحلیلهای انجامشده توسط اندرسون و همکاران (۲۰۱۴)، درمان آنلاین شناختیرفتاری با حالت حضوری همین درمان، هم بهصورت فردی و هم گروهی مقایسه شد. پس از جستجوهای نظاممند، ۱۳ تحقیق منطبق بر تمام معیارها پیدا و همه در این بررسی لحاظ شدند (تعداد کل = ۱۰۵۳). نتایج حاکی از آن بود که درمانهای شناختیرفتاری آنلاین و حضوری اثرات کلی یکسانی دارند. بااینحال، تنها تعداد اندکی از این مقالات بر مدلهای گروهدرمانی عرضهشده بر بستر اینترنت متمرکز بود.
مراجعانی که علاقهمند به دریافت خدمات رواندرمانی گروهی آنلاین هستند از مزایایی مانند دسترسی آسانتر به متخصصان، ارتباط با دیگران علیرغم محدودیتهای جغرافیایی، صرفهجویی در زمان و هزینۀ تردد و یافتن حمایت علیرغم ابتلا به محدودیتهای حرکتی یا ضعف دستگاه ایمنی برخوردار میشوند. بااینحال، گروههای آنلاین ممکن است موانعی را برای درمانگران بالینی ایجاد کنند. واینبرگ و رولنیک (۲۰۲۰) چهار مانع اصلی را شناسایی کردهاند:
(الف) محیط مجازی و غیرمادی- درمان عاری از حضور جسمانی که در فضای مجازی تجربه میشود؛
(ب) حواسپرتیها- شامل تمایل اعضای گروه برای پرداختن به سایر محرکهای موجود بر روی صفحۀ نمایش یا خارج از آن؛
(ج) فضای درمان- رهبران گروههای آنلاین نمیتوانند همۀ جنبههای محیط را کنترل کنند؛
و (د) حضور در درمان آنلاین- یعنی حضور کامل و همهجانبۀ فرد در لحظه در تمام سطوح جسمانی، هیجانی، شناختی و معنوی.
پژوهش در زمینۀ برگردان گروه چهرهبهچهره (حضوری) به آنلاین
تراتچنبرگ و همکاران (۲۰۲۰ الف) مطالعهای مقدماتی را برای شرح برگردان یک گروهِ درمانی چهرهبهچهره مبتنی بر شواهد تجربی به قالب آنلاین ارائه کردند. آنها برنامۀ درمانی اسپلن و همکاران (۲۰۱۸) را با عنوان بازیابی تصویر بدنی پس از سرطان (ReBIC) که مداخلۀ درمانی گروهی برای زنان نجاتیافته از سرطان سینه بود،توصیف کردند و دربارۀ نحوۀ تبدیل آن به قالب آنلاین (i-ReBIC) بحث کردند. شصت شرکتکنندۀ زن به مدت هشت هفته در یک گروه آنلاین ۹۰ دقیقهای مبتنی بر چت نوشتاری شرکت کردند. هر هفته به موضوع جدیدی در زمینۀ تجدید ارتباط با بدن، سازگاری با هویت پساسرطانی و بهبود کارکرد روانی-جنسی پرداخته میشد. از بین شرکتکنندگان، ۴۷ نفر دوره را به اتمام رساندند و ۴۴ تن همۀ پرسشنامههای پیشآزمون و پسآزمون را تکمیل کردند (تراچتنبرگ و همکاران، ۲۰۲۰ب). ۹۳ درصد شرکتکنندگان (تعداد=۴۱) از نتیجه راضی بودند و اعلام کردند انتظاراتشان برآورده شده است. ۸۰ درصد شرکتکنندگان (تعداد= ۳۵) عنوان کردند در طول دورۀ مداخلۀ درمانی با هیچ مشکل فنیای مواجه نشدند. پریشانی ناشی از تصویر بدنی، آنگونه که توسط سنجههای نتیجۀ قبل و بعد نشان داده شد، بهشکل معناداری بهبود یافت. شناخت روشهای برگردان گروههای چهرهبهچهره به قالب آنلاین میتواند سودمند باشد، اما بهندرت در متون و منابع موجود به آن پرداخته میشود. در خصوص i-ReBIC، اقدامات صورتگرفته برای تبدیل گروه حضوری به آنلاین، بر اتخاذ سه مؤلفۀ درمانی اصلی (تمرینهای تصویرسازی هدایتشده، آموزش روانشناختی و فرآیندهای گروهی درمانی) موجود در مداخلۀ درمانی حضوری اولیه متمرکز بوده است (تراچتنبرگ و همکاران، ۲۰۲۰الف). مشخص شد که فرآیندهای گروهدرمانی بخش بسیار ارزشمندی از فرآیند برگردان قالب حضوری به آنلاین است. ازآنجاییکه شرکتکنندگان به خاطر برگزاری درمان در محیط مجازی و غیرفیزیکی قادر به دیدن ظاهر/بدن هم نبودند، فرآیندهای گروه i-ReBIC مستقیماً بر اساس گروه چهرهبهچهرۀ اصلی بازآفرینی نشد. در عوض، تیم درمان از توصیههای یالوم و لش (۲۰۰۵) در این زمینه پیروی کرد که معتقد بودند تبدیل گروههای حضوری به آنلاین صرفاً به معنای بازآفرینی گروه حضوری در قالبی متفاوت نیست؛ بلکه لازمۀ تشکیل گروههای آنلاین این است که درمانگران بالینی به موانع بستر آنلاین توجه کنند. برای مثال، برای به حداکثر رساندن انسجام گروه در گروههای مبتنی بر نوشتار i-ReBIC، رهبران گروه مجسمسازیهای کوتاهی را در صفحۀ گفتگو تایپ میکردند تا اعضای گروه را در فضایی مشترک دور هم جمع کنند تا محیط مجازی و غیر فیزیکی را به حداقل برسانند. یکی از رهبران گروه نوشت: «تصور میکنم دور میز چای بزرگ و قدیمیمان جمع شدهایم و هر کس کتش را درمیآورد و نوشیدنی گرمی مینوشد! همگی خوش آمدید!» رهبران همچنین بر ایجاد تعاملات غیرخطی بین اعضای گروه متمرکز میشوند (مثلاً حمایت از تعاملات طبیعی بین شرکتکنندگان بهجای ردوبدل شدن نوبتی پیام متنی بین یکی از شرکتکنندگان و رهبر گروه). این تعاملات غیرخطی منجر به بحثهای اصیلتر و منسجمتری شدند که حضورِ درمانی اعضا در فضای آنلاین را تقویت میکرد.
ملاحظاتی عملی برای درمانگران بالینی
مدیریت بستر درمانی از جمله ملاحظات مهم است. در بستر آنلاین، هم شرکتکنندگان و هم درمانگران در ایجاد فضایی مناسب و مطابق با چارچوب درمانی نقش دارند. بهعلاوه، اعضای گروه ممکن است در محیط خانه دچار حواسپرتی شوند. محیط درمان باید مکانی ساکت باشد که افراد بتوانند در آن بدون حواسپرتیهای محدودکننده آزادانه صحبت یا تایپ کنند. بااینحال، نمیتوان همۀ محیطها را بهطور دلخواه کنترل کرد؛ در نتیجه، اطلاعات مربوط به محیط نیز میتوانند اطلاعات بالینی مفیدی باشند که رابطۀ درمانی را تقویت میکنند.
پیشغربالگری و آمادهسازی شرکتکنندگان مسئلۀ دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. در پیشغربالگری باید سطح پریشانی شرکتکنندهها و تناسب شرایط آنها با گروه آنلاین ارزیابی شود. در آمادهسازی باید به تصورات غلط شرکتکنندگان مانند این تصور که درمان آنلاین سودمندی کمتری نسبت به سایر قالبهای درمان دارد، پرداخته شود. همچنین، باید هنجارهای گروهی موردانتظار از شرکتکنندگان برای آنها توصیف شود و قرارداد شرکت در درمان گروهی نیز به تأیید آنها برسد. فرآیند آمادهسازی میتواند با توضیح و شفافسازی ساختار و قالب درمان، کنترل بیشتر بستر آنلاین را تسهیل کند که به افزایش ایمنی و پایداری محیط آنلاین منجر خواهد شد.
میتوان به مسائل مربوط به حریم خصوصی و رازداری نیز رسیدگی کرد. درمانگران بالینی باید بر اهمیت این موضوع تأکید کنند که اعضای گروه هیچیک از جلسات درمان را در شرایطی آغاز نکنند که ممکن است ناقض اصل حفظ اسرار دیگران باشد. در گروههای مبتنی بر نوشتار باید به شرکتکنندگان گفته شود که اطلاعات به اشتراک گذاشتهشده محرمانه و امن باقی خواهد ماند. محدودیتهای رازداری و نیز اقداماتی که رهبران گروه باید در صورت نقض رازداری انجام دهند، باید بهطور کامل مشخص شوند.
همچنین باید به شرکتکنندگان گفته شود که متنهای نوشتهشده، پستهای انجمنها، ایمیلها، تصاویر و ویدیوهای ضبطشده و عکسها ممکن است حاوی اطلاعات حساسی از دیگر اعضای گروه باشند. باید از تدابیر حفاظتیای در حوزۀ فناوری استفاده شود که درحالحاضر برای جمعآوری کل اطلاعات فردی پزشکی افراد توسط متخصصان درمانی وجود دارند.
در نهایت، همکاری و/یا مشورت با متخصصان مسئلۀ مهم دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. درمانگران متخصص در زمینۀ درمان آنلاین میتوانند بهترین روشهای مدیریت چالشهای مختص درمان آنلاین را به رهبران گروه آموزش دهند.
پژوهشهای آتی
برای ارزیابی اثربخشی گروهدرمانیهای آنلاین به پژوهشهایی فراتر از مطالعات مقدماتی نیاز است. پژوهشهای آتی باید از طریق کارآزماییهای تصادفی کنترلشده گروههای چهرهبهچهره را با طیف وسیعی از قالبهای گروه آنلاین شامل گروههای مبتنی بر نوشتار، مبتنی بر ویدیو و مبتنی بر صوت مقایسه کنند تا میزان کارآمدی هر مداخله مشخص شود. دادههای مستند اندکی وجود دارند که نشان میدهند شرکت در گروهدرمانی حضوری در مقایسه با گروهدرمانی آنلاین سودمندی بیشتری برای شرکتکنندگان دارد. پژوهشها باید به ویژگیهای جمعیتشناختی، علایق و حیطههای پریشانی بالقوهای بپردازند که میتوانند باعث تمایز این دو گروه شوند. در آخر، ممکن است درمان آنلاین مناسب تمام اعضای گروه و همۀ مسائل درمانی نباشد. برای مشخص کردن شرکتکنندگان و مسائلی که احتمالاً از مداخلات گروهی آنلاین سود نخواهند برد به پژوهشهای بیشتری نیاز است.
منبع
Andersson, G., Cuijpers, P., Carlbring, P., Riper, H., & Hedman, E. (2014). Guided internet-based vs. face-to-face cognitive behavior therapy for psychiatric and somatic disorders: A systematic review and meta-analysis. World Psychiatry, 13(3), 288-295.
Esplen, M.J., Wong, J., Warner, E., & Toner, B. (2018). Restoring body image after cancer (ReBIC): Results of a randomized controlled trial. Journal of Clinical Oncology, 36(8), 749-756.
PwC Health Research Institute. (2015). Top health industry issues of 2016: Thriving in the New Health Economy. Retrieved from www.pwchk.com/en/people-andorganisation/hc-top-issues-dec2015.pdf.
Trachtenberg, L., Wong, J., Rennie, H., & Esplen, M.J. (2020a). Translating the Restoring Body Image after Cancer (ReBIC) group therapy intervention into an online version: A successful case study and recommendations. International Journal of Group Psychotherapy, 70 (3), 307-328. doi: 10.1080/00207284.2020.1751639.
Trachtenberg, L., Wong, J., Rennie, H., McLeod, D., Leung, Y., Warner, E., & Esplen, M.J. (2020b). Feasibility and acceptability of i-Restoring Body Image after Cancer (i-ReBIC): A pilot trial for female cancer survivors. Psycho-Oncology, 29(4), 639-646. doi:10.1002/pon.5288.
Weinberg, H., & Rolnick, A. (2020). Theory and practice of online therapy. New York, NY: Taylor & Francis.
Whittingham, M., & Martin, J. (2020). How to do group therapy using telehealth. Retrieved from www.apaservices.org/practice/legal/ technology/group-therapy-telehealth-covid-19?_ ga=2.38055459.1460047496.1591999340- 618678727.1567736652
Yalom, I.D., & Leszcz, M. (2005). The theory and practice of group psychotherapy (5th ed.). New York, NY: Basic Books.
تنهایی و اهمیت ارتباط معنادار در دورۀ پاندمی جهانی
مقاله
وقتی در پاییز ۲۰۱۹ برای گذراندن دورۀ کارشناسی ارشد رشتۀ مشاورۀ بالینی سلامت روان وارد دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی شدم، هرگز رویدادهای غیرمنتظرهای را پیشبینی نمیکردم که قرار بود کل دنیا و همچنین خودم را شوکه کند. کل جامعه بیاختیار وارد دنیایی غریب شده بود. گرچه از طریق شبکههای اجتماعی با هم ارتباط داشتیم، به نظر میآمد تنهایی بیش از حدِ نوظهوری ما را دربرگرفته که نمیتوانیم از شرش خلاص شویم. برای من وقوع این پاندمی باعث شد روال معمول زندگیام بهطور کامل نابود شود. نمیتوانستم کار کنم یا سر کلاس بروم. کلاسها آنلاین شدند، کارم تعطیل شد و بلاتکلیفی همهجا را فرا گرفت. ناگهان دنیایی مجازی را در برابر خودم میدیدم که مملو از ارتباطاتی سطحی بود؛ ارتباطاتی که بهواسطۀ پلتفرمهایی برقرار و حفظ میشد که عمدتاً مبتنی بر ارسال مطالب و پست گذاشتن بهشکلی غیراصیل بودند. با وجود آنکه میل شدیدی برای ارتباطی عمیقتر داشتم، کار زیادی از دستم برنمیآمد.
چشمانم را بستم و بیآنکه متوجه گذر زمان شوم، ماه اوت فرا رسید و دورۀ کارآموزیام آغاز شد. از اینکه در یکی از انتخابهای اصلیام برای گذراندن دورۀ کارآموزی یعنی مرکز مشاورۀ دانشگاه فلوریدای شمالی قبول شده بودم هیجانزده بودم. کار مشاورهام را بهصورت آنلاین آغاز کردم و هر دو درمان فردی و گروهدرمانی را در قالب درمان از راه دور انجام میدادم. با گذشت روزها، متوجه مضمونی مشابه هم در مراجعان فردی و هم گروهیام شدم: تنهایی. متوجه شدم که گرچه همگی احساس تنهایی، جدا بودن و ابهام میکردیم، بهواسطۀ این تنهاییِ مشترک با یکدیگر پیوند داشتیم. انگار در وجود افرادی که ملاقات میکردم حس بسیار نیرومند و درک عمیقی از این تنهایی وجود داشت. جهانشمول بودن این رنج مسئلهای است که چند وقتی است به آن میاندیشم. علیرغم تفاوت در فرهنگ، جنسیت و پیشزمینه و درحالیکه در کل این مدت از طریق یک صفحهنمایش از یکدیگر جدا شدهایم، با اتکا به همدلی میتوانیم اندوه و دردی را احساس کنیم که سایر انسانها هم احساس میکنند.
انسانها میل به برقراری رابطه دارند. میخواهیم درک شویم و صدایمان شنیده شود. ارسطو میگفت «انسان ذاتاً حیوانی اجتماعی است»، اما به قول الکس موریس (۲۰۲۰) و بسیاری دیگر، اجتماعی بودن همان چیزی است که ما را انسان کرده است. با مشاهدۀ مراجعانم در گروهدرمانی متوجه شدم که برای برخی از آنها آمدن به گروه تنها روش برقراری ارتباطی معنادار با دیگران است. دریافتم که برخی از دانشجویان خانههایشان را ترک کردهاند و اکنون با واقعیتِ انزوا روبهرو هستند و هیچ راهی هم برای ملاقات با افراد جدید و گریز از این تنهایی پیش رویشان نیست. نمیتوان از اهمیت بالای گروهدرمانی و کلاً رواندرمانی در طول این پاندمی غافل شد.
محیط گروه را میتوان نوعی جامعۀ کوچک در نظر گرفت (بارویک، ۲۰۱۸). در گروه کوچک، درحالیکه برای بقا و رشد تلاش میکنیم، شباهتهایمان را با دیگران هم مایۀ تسلی و هم محدودکننده و تفاوتهایمان را همزمان ترسناک و پرمایه میبینیم و هر یک از اعضای گروه، در عین میل به تسکین احساس یأس ناشی از خلاء وجودیای که همگی ناخواسته خود را در آن یافتهایم، با این مسائل دستوپنجه نرم میکنند. در حین ایفای نقش تسهیلگر گروه به همراه همکارِ درمانگرم متوجه شدیم که گرچه اعضای گروهمان ظاهراً میل دارند احساسات منفیشان را تسکین دهند و شرکت در گروهدرمانی ابزاری برای این منظور است، گروه بهظاهر روی بحث در خصوص موضوعاتی که میتوان آنها را «سطحی» نامید متوقف شده است و از این موضوعات فراتر نمیرود؛ موضوعاتی مانند وضعیت کلاسهای درسی، حال و روز حیوان خانگی اعضا و سرگرمیهای آنها. گرچه همۀ این موضوعات برای ایجاد رابطۀ مؤثر میان اعضا ارزشمند هستند، جلسات بهمدت چندین هفته همینطور سطحی ادامه داشت و مباحث تنها برای مدت کوتاهی عمیقتر میشدند. رابر ویسِ جامعهشناس (۱۹۷۳) متوجه شد تراکم پایین جمعیت و نبود گردهماییهای اجتماعی روزانۀ طبیعی باعث دشوارتر شدن بهاشتراکگذاری تجارب و محافظت در برابر مشکلات میشود. پسروی به عالم امن انزواگرایی بهجای به زبان آوردن تجاربمان از مشکلاتی که در طول این دورۀ عجیب با آنها مواجه شدهایم میتواند نشانۀ ناخوشی و پریشانی روانشناختی باشد (بارویک، ۲۰۱۸). در نهایت، اعضا بحثهای عمیقتری را دربارۀ مشکلاتی که با آنها مواجه بودند، آغاز کردند؛ بحث دربارۀ درد تنهایی و تاریخچۀ خودشان. میتوان کل موضوع را چنین خلاصه کرد که گرچه اعضای گروه در ابتدا از بحث عمیقتر واهمه داشتند و این ترس احتمالاً ریشه در پریشانی روانشناختی داشت، فرصت برقراری ارتباط با سایر دانشجویان در جلسات هفتگی ابزاری سودمند برای کاهش احساس کنارهگیری اجتماعی، تنهایی و سوگ بود.
اکنون که به کلاس آموزش گروهدرمانیام فکر میکنم، میبینم که دو مورد از اهداف گروه اهمیت و معنای تازهای یافته بود؛ اهداف شناسایی اشتراکات بین اعضا و ایجاد نوعی حس پیوند و یادگیری نحوۀ ایجاد روابط معنادار و صمیمی در اولویت مداخلات مربوط به اعضای گروه قرار گرفته بود. گرچه تجربۀ هر کس از زندگی از جهات مختلف با دیگران فرق داشت، اعضای گروه در نهایت توانستند در خصوص از دست دادن تجربۀ حضور در دانشگاه و روال معمول (آموزش حضوری) سوگواری کنند. این افراد دریافتند که مشکلات پیش رویشان تنها منحصر به خودشان نیست و در سوگواری برای آنچه از دست دادهاند تنها نیستند.
آنچه اهمیت دارد لزوماً تعداد تعاملات اجتماعی نیست، بلکه توانایی این تعاملات در ارضای نیاز شخصیِ هر فرد به ارتباط است که اهمیت دارد (کاسیوپو و پاتریک، ۲۰۰۸). ارتباط معنادار گرچه موضوعی شخصی است و برای هر فرد بسته به نیازش فرق میکند، ظاهراً به تسکین نشانههای تنهایی کمک میکند. گروهدرمانی ابزاری است که امکان شکوفایی و برقراری روابط معنادار را در فضایی امن فراهم میکند. اهمیت به سلامت روانمان از طریق برقراری ارتباط عمیقتر با دیگران در جلسات گروهی امکان ابراز آسیبپذیری و پرورش اصالت را برایمان فراهم میکند. اکنون بیش از هر زمانی میتوانیم ببینیم که اجتماعی بودن در بطن هویت ما قرار دارد.
منابع
Barwick, N. (2018). Making Connections in Groups. Therapy Today, 29(1), 20–23.
Cacioppo, J., & Patrick, W. (2008). Loneliness human nature and the need for social connection. W.W. Norton & Company.
Morris, A. (2020). The Price of Isolation. Rolling Stone, 1341, 60–96.
حرکت از دایره به مربع: گروهدرمانی در دوران کووید-۱۹
مقاله
کلیر گردا، کارشناسی پزشکی و جراحی
این اواخر آنقدر اتفاقات زیادی افتاده است که حتی واژۀ «بیسابقه» حق مطلب را دربارۀ آن ادا نمیکند. بهعنوان درمانگر، علاوه بر مهار اضطراب مراجعانمان به خاطر کرونا، مجبوریم با ترسهای خودمان، مرگ دوستان، بستگان و همکارانمان و احتمالاً حتی ابتلای خودمان به این ویروس مواجه شویم. در این فرآیند، زمان اندکی برای سوگواری در غم آنچه از دست دادهایم، داشتهایم. نوعی فرسودگی دارد وجود بسیاری از ما را فرا میگیرد، نوعی خستگی که نهتنها ناشی از شببیداریها و برنامههای کاری فشرده است، بلکه نتیجۀ تقلا برای پذیرش تغییرات بیشماری است که در ماههای اخیر به ما تحمیل شدهاند. در این مقاله که بر اساس دیدگاه شخصی نگاشته شده است، تغییر در نحوۀ ارائۀ درمان و پیامدهای آن برای رشتۀ ما و همچنین مراجعانمان بررسی میشود.
در مارس ۲۰۲۰، در کنفرانس ایجیپیای کانکت ۲۰۲۰ شرکت داشتم. بسیار به من خوش گذشت و تجربهای روحیهبخش بود. آخرین روز کنفرانس با اعلام وضعیت اضطراری در ایالت نیویورک به خاطر شیوع کووید-۱۹ متقارن شد. نمیدانستم معنی آن چیست، ولی ته دلم میخواستم خانه باشم، به دور از مشکلاتی که فکر میکردم قرار است بهزودی رخ دهند. بیمار شدم، شدیدترین سردرد ممکن به سراغم آمد، تب، سرفه و دردهای عضلانی… چهار روز در رختخواب ماندم و فقط برای رفتن به دستشویی از جا بلند میشدم. حتی بلند کردن سرم برای نوشیدن چیزی هم دشوار بود. به دنبال تب، درد وحشتناک عضلات ساق پا به سراغم آمد و پس از آن چنان ضعفی وجودم را فرا گرفت که آسانترین کارها، مثلاً بالا رفتن از چند پلۀ ساختمان از پا درم میآورد. تست کرونا دادم و زمانی که نتیجه را گرفتم (کووید-۱۹ مثبت)، بیماریام در حال فروکش بود. پیادهروی به محل کارم پس از غیبت یکماهه برایم یادآور صحنۀ آغازین رمان آخرالزمانی روزگار تریفیدها نوشتۀ جان ویندام در سال ۱۹۵۱ بود. شخصیت اصلی این کتاب در حالی در بیمارستان به هوش میآید که چشمانش که به خاطر تماشای بارش شهابی کور شدهاند، اکنون باندپیچی هستند. او پس از به هوش آمدن در مییابد لندن کاملاً عوض شده است؛ خیابانها خالی از مردماند و کسانی هم که حضور دارند حیران و سردرگم در اطراف پرسه میزنند. آن روز صبح، رفتن به محل کار بهشکل ترسناکی ناآشنا به نظر میآمد. خیابانیهایی که در حالت عادی مملو از عابر پیاده بودند، از کودکانی که در راه مدرسه بودند گرفته تا پاکبانها، پارکبانها و حتی بیخانمانهای ساکن زیرگذرها، اکنون بیشتر خالی بودند. در تقاطع واکسهال که یکی از مراکز حملونقل بزرگ شهر است و اغلب ترافیک سنگینی در آن جریان دارد، هیچ ماشینی دیده نمیشد. همۀ اینها مربوط به قبل از قرنطینۀ رسمی شهر بود. کارگران در خانه مانده بودند، مغازهها و رستورانها تعطیل شده بودند (یا داشتند تعطیل میشدند) و مردم سراسیمه به دنبال خرید غذا و دستمال توالت بودند. بقیۀ داستان را هم که خودتان میدانید.
طی چند روز بعد، دولتهای سراسر دنیا دستورالعملهای جدیدی را در خصوص فاصلهگذاری اجتماعی، ماندن در خانه، تعطیلی اماکن عمومی، مغازهها، رویدادهای ورزشی و موارد بسیار بیشتری وضع کردند. همهگیری کرونا داشت شیوۀ کار ما را، احتمالاً برای همیشه تغییر میداد.
من هم بهعنوان پزشک عمومی (پزشک خانواده) و هم روانپزشک در خدمات سلامت همگانی انگلستان مشغول به کار هستم. بهعنوان روانپزشک، رهبری خدمات درمانی مختص به پزشکان مبتلا به بیماریهای روانی و اعتیاد را بر عهده دارم. این خدمات در سال ۲۰۰۸ و پس از خودکشی روانپزشکی تأسیس شد که در اثر ابتلا به روانپریشی حاد، پس از زایمان خود و نوزاد سهماههاش را کشت. طی این سالها، تیم من بیش از ۱۱ هزار پزشک را در انگلستان ویزیت و درمان کرده است؛ یعنی حدود ۷۵ مورد جدید در هر هفته. گروهدرمانی یکی از جنبههای اصلی درمان است (گرادا، ۲۰۱۶). بحران کووید-۱۹ بدین معنا بود که فوراً باید کلیۀ فعالیتهای مراقبتیمان را به فضای مجازی منتقل کنیم و برای این منظور بهسرعت کار با پلتفرمهای دیجیتال مختلف را بیاموزیم، سازوکارهای عملیاتی و مدیریتی لازم را ایجاد و مجوزهای لازم را خریداری کنیم. مانند بسیاری، ما نیز تغییرات بزرگی را که میبایست طی چند سال انجام میشدند، بهشکلی فشرده طی چند روز انجام دادیم.
ارائۀ خدمات درمانی و حتی روانشناختی بهصورت آنلاین پدیدۀ جدیدی نیست. در دورۀ پزشکی عمومی من نزدیک به یک دهه است که خدمات مشاورۀ آنلاین به بیماران ارائه میشود (کویی و همکاران، ۲۰۱۸). درمان شناختیرفتاری سالها است که از راه دور به مراجعان ارائه میشود و روشی اثربخش برای ارائۀ خدمات درمانی به جوامع متنوع است و شواهد از کارایی آن حکایت میکنند (گرینهالگ و همکاران، ۲۰۱۶). نشان داده شده است که این روش درمان برای اختلالاتی مانند استرس پس از سانحه مؤثر است (آسیرنو و همکاران، ۲۰۱۷). رواندرمانگران از مدتها پیش مشغول ارائۀ رواندرمانی فردی و گروهی به طرق مختلف، از جمله از طریق پیام متنی بودهاند و بازخوردهای دریافتی از شرکتکنندگان نشان میدهد که آنها در جلسات مجازی در مقایسه با جلسات حضوری، با اطمینان و جرأت بیشتری دربارۀ مسائل شخصیشان صحبت میکنند (یوئن و همکاران، ۲۰۱۳). اکثر مطالعات انجامشده در زمینۀ درمان غیرحضوری به درمان فردی پرداختهاند و درمان گروهی آنلاین کمتر مطالعه شده است.
منابع و متونی دربارۀ گروههای اینترنتی وجود دارند که میتوانیم از آنها بهره بگیریم. برای مثال، دکتر هایم واینبرگ که دارای گواهی گروهدرمانگری و عضو انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا است، سالها است که دربارۀ گروههای مجازی مینویسد و این گروهها را برگزار میکند. کتاب وی با نام پارادوکس گروههای اینترنتی، تنها در جمع مجازی دیگران که در سال ۲۰۱۴ چاپ شد، یکی از نخستین آثاری بود که به بررسی گروههای اینترنتی پرداخت. گرچه برخلاف گروههای (چت) اینترنتی، به گروههای ویدیویی تنها چند اشارۀ گذرا شده است، میتوان پژوهش او را به گروههای ویدیویی مجازی (VVGها) نیز تعمیم داد. برای مثال، او معتقد است که در گروههای مجازی، حتی زمانی که فرد بتواند چهرۀ دیگران را ببیند، تعهد کمتری نسبت به روابط ایجادشده در گروه شکل میگیرد و همیشه فرافکنیهای بیشتر و مسائل بیشتری در رابطه با حدومرزهای درمان به چشم میخورد، مسائلی که بهظاهر در گروههای اینترنتی وجود ندارند (واینبرگ ، ۲۰۱۴). واینبرگ پس از این کتاب به دنبال گردآوری کتاب دیگری رفته است که در آن منحصراً به نحوۀ انجام درمان فردی، خانوادهدرمانی و گروهدرمانی آنلاین با استفاده از ابزارهای کنفرانس تصویری میپردازد (واینبرگ و رولنیک، ۲۰۱۹).
شیوع کرونا بدین معنا بود که تمام گروههایم، چه گروههایی که قبلاً تشکیل شده بودند و چه گروههای جدید برای حمایت از متخصصان درمان طی این همهگیری، باید آنلاین برگزار شوند. من هم مانند بسیاری از افرادی که ناچار به انجام این کار شده بودند مضطرب بودم. نمیدانستم آیا میشود صمیمیتی مشابه با آنچه را در اتاقی کوچک شکل میگیرد در دنیای مجازی هم ایجاد کرد یا خیر؛ آیا میتوانم در فضای مجازی متوجه حسوحال اعضای کمحرف گروه شوم یا خیر؛ آیا میتوانم نشانههای غیرکلامی را تشخیص دهم یا خیر (حتی نحوه و مکان نشستن افراد در گروه حضوری مبین مطلبی در مورد آنها است)؛ آیا متوجه قطرات اشکی خواهم شد که بهطور پنهانی روی گونههایشان سرازیر میشود یا خیر. نیازی نبود اینقدر نگران باشم. تشخیص هیجانها یا حس کردن پریشانی افراد از روی صفحۀ نمایش دشوارتر، اما ممکن است و به نظر میرسد که اعضای گروه از کنج راحت خانهشان نمای اصیلتری از خود را به نمایش میگذارند. میزان شرکت در جلسات بیشتر شده است، چرا که اعضا دیگر نیاز به لحاظ کردن زمان یا هزینههای رفتوآمد برای مراجعه به گروه ندارند.
اما قطعاً مشکلاتی هم وجود دارند که از جملۀ آنها میتوان بهظاهر شدن گهگاه سگی یا کودکی در صحنه، مشکلات نرمافزاری ناشی از اتصالات ناپایدار اینترنتی، فریز شدن تصاویر، فراموشی قطع کردن میکروفون یا قطع بودن میکروفون در زمان نامناسب اشاره کرد. مشکلات مربوط به محرمانگی نیز وجود دارند، چراکه همۀ اعضای گروه (از جمله خودم) در منزلشان اتاق عایق صدا ندارند که بتوان در آن با خیال راحت دربارۀ مسائل محرمانه و شخصی با دیگران گفتگو کرد.
آنچه داریم میآموزیم و آنچه از کار واینبرگ بر میآید این است که رهبری گروهها (که تحت عنوان تسهیلگری، مدیریت و اجرای گروه هم شناخته میشود) در دنیای مجازی همانند دنیای واقعی نیست. گروه و اعضا، شکل (از دایره به مربع)، الزامات قانونی و مرزهای آن و نیز محتوایی که از طریق ناخودآگاه اجتماعی در آن مطرح میشود، همگی متفاوت و مستلزم توجهاند. مجبور شدهایم نحوۀ رخ دادن انتقال، انتقال متقابل و فرافکنیها را در فضای مجازی بشناسیم، خصوصاً با نظر به اینکه شرکتکنندگان گروههای ویدیویی حضور فیزیکی ندارند. توانایی تماس چشمی حین صحبت کردن از بین رفته است و دیگر نمیتوانیم بدون گفتن نام افراد متوجه شویم که چه کسی با چه کسی در ارتباط است. باید میفهمیدیم که مرجعیت گروه که معمولاً در اختیار رهبر گروه است، چطور در طول جلسه و بین افراد مختلف جابهجا میشود، چون آنها که بیش از سایرین صحبت میکنند بیشتر به چشم میآیند و میتوانند خود را کانون توجه قرار دهند.
تعاملات بین اعضای گروه، از جمله بین رهبر و اعضا نیز در حال تغییر است و لازم است با این تغییر سازگار شویم. حد و مرزها سیالترند. ایجاد اتاق مشاورۀ کاملاً محرمانه غیرممکن است، چرا که چنین کاری مستلزم تدارکات عملی است (مثل اینکه مودم در کجای خانه قرار داشته باشد، درب کدام اتاق را میتوان در طول جلسه به روی سایر اعضای خانواده بست) و چارهای جز پذیرش برخی از کاستیهای موجود نداریم. همچنین، وقتی از داخل منزلمان در جلسۀ درمان شرکت میکنیم طبیعتاً خودافشایی بیشتر رخ میدهد، خصوصاً وقتی آثار شخصی مانند عکسها، تصاویر روی دیوارها یا حتی اثاثیۀ منزل را نتوان همیشه پنهان کرد. برای گروههای حمایتی (نه گروههای درمانی)، آن زمان گذشته که افراد قبل و بعد از هر جلسه که گفتگو تمام میشد، پیوندهای جدیدی را شکل میدادند.
از آنجا که مجبور به فراگیری این مهارتهای تازه در زمانی کوتاه بودهایم و باید راهمان را از طریق آزمون و خطا پیدا میکردیم، عجیب نیست که بسیاری از ما بهشدت خستهایم؛ پدیدهای که در یکی از مقالاتم آن را خستگی کرونا نامیدهام (گرادا و واکر، ۲۰۲۰). این خستگی صرفاً ناشی از حجم کار بیشتر، جلسات یا گروههای ویدیویی مجازی پشتسرهم یا مواجهه با تغییرات مداوم نیست؛ گرچه این موارد از جمله علل آن هستند. در عوض، این خستگی در واقع نمود جسمانی و روانشناختی سوگواری ما برای گذشتۀ نزدیکمان همزمان با سازگاری سریع با آینده است. این احساس اندوه تقریباً در تمام جلسات گروهی من ابراز میشود، جلساتی که در آنها بهعنوان رهبر گروه موظفم این احساس را به نیابت از گروه مهار کنم. بهعنوان کسی که در همین قایق نشسته است، حفظ مسیر درمان و ایفای همزمان نقش نظارهگر بیطرف دشوار میشود. من هم مانند مراجعانم مضطرب، بیمناک، داغدار و گاهی اوقات غرق در احساس درماندگی میشوم. این روش کار جدید تنهاییمان را نیز تشدید میکند و پارادوکس این است که هر چه تعداد بیشتری از ما بهواسطۀ ماتریکس فضای مجازی به هم متصل میشویم، در عالم واقع از هم دورتر میشویم. کار کردن از طریق این فضا فرآیندی خستهکننده است.
بااینحال، حالا که من و سایرین این فرآیند را پذیرفتهایم و بهواسطۀ آن رشد کردهایم، یکی از عوامل درمانی مطرحشده از سوی یالوم به خاطرم رسید: امید. ما در تحولمان از دایره به مربع امید را نشان دادهایم. از طریق کار سخت، اراده و عشق این توانایی را به بیمارانمان بخشیدهایم که از ما و سایر اعضای گروه مراقبت و حمایت مستمر دریافت کنند. یائیل دانیلی، یکی از روانشناسان بالینی که با قربانیان تروما کار میکند، امید را در توانایی داشتن گزینه و حق انتخاب میان آنها میداند و تعلق را بزرگترین منبع امید معرفی میکند (دانیلی، ۱۹۹۴). گروهدرمانگران با نشان دادن سطح بالایی از تابآوری، به خودشان، مراجعانشان و حرفهشان امید بخشیدهاند. آینده نامعلوم است؛ آنچه معلوم است این است که گروهها و پیوندهایی که بین افراد شکل میدهند، اکنون بیش از هر زمان دیگری حیاتی هستند.
منابع
Acierno, R., Knapp, R., Tuerk, P., Gilmore, A. K., Lejuez, C., Ruggiero, K., Muzzy, W., Egede, L., Hernandez-Tejada, M.A., & Foa, E. B. (2017). A non-inferiority trial of prolonged exposure for posttraumatic stress disorder: In person versus home-based telehealth. Behaviour Research and Therapy, 89, 57–65. https://doi.org/10.1016/j.brat.2016.11.009.
Cowie, J., Calveley, E., Bowers, G., & Bowers, J. (2018). Evaluation of a digital consultation and self-care advice tool in primary care: A multi-methods study. International Journal of Environmental Research and Public Health, 15 (5). https://doi.org/10.3390/ijerph15050896.
Danieli, Y. (1994). Countertransference, trauma, and training. In J.P. Wilson and J.D. Lindy (Eds.) Countertransference in the treatment of PTSD (pp. 368–388). New York: Guilford Press.
Gerada, C. (2016). Healing doctors through groups: Creating time to reflect together. British Journal of General Practice, 66 (651), e776–e778. https://doi.org/10.3399/bjgp16X687469.
Gerada, C., & Walker, C. (2020). Covid fatigue is taking an enormous toll on healthcare workers—The BMJ. https://blogs.bmj.com/bmj/2020/05/04/covid-fatigue-is-taking-an-enormous-toll-on-healthcareworkers/
Golkaramnay, V., Bauer, S., Haug, S., Wolf, M., & Kordy, H. (2007). The exploration of the effectiveness of group therapy through an internet chat as aftercare: A controlled naturalistic study. Psychotherapy and Psychosomatics, 76 (4), 219–225. https://doi.org/10.1159/000101500.
Greenhalgh, T., Vijayaraghavan, S., Wherton, J., Shaw, S., Byrne, E., Campbell-Richards, D., Bhattacharya, S., Hanson, P., Ramoutar, S., Gutteridge, C., Hodkinson, I., Collard, A., & Morris, J. (2016). Virtual online consultations: Advantages and limitations (VOCAL) study. BMJ Open, 6 (1), e009388. https://doi.org/10.1136/bmjopen-2015-009388.
Ragusea, A.S., & VandeCreek, L. (2003). Suggestions for the ethical practice of online psychotherapy. Psychotherapy: Theory, Research, Practice, Training, 40 (1–2), 94–102. https://doi.org/10.1037/0033- 3204.40.1-2.94.
Weinberg, H. (2014). The paradox of internet groups: Alone in the presence of virtual others by Haim Weinberg. https://www.karnacbooks.com/product/the-paradox-of-internet-groups-alone-in-thepresence-of-virtual-others/29425/
Weinberg, H. & Rolnick, A. (2019). Theory and practice of online therapy: Internet-delivered interventions for individuals, groups, families, and organizations. New York: Routledge. Yuen, E.K., Herbert, J.D., Forman, E.M., Goetter, E.M., Juarascio, A.S., Rabin, S., Goodwin, C., & Bouchard, S. (2013). Acceptance based behavior therapy for social anxiety disorder through videoconferencing. Journal of Anxiety Disorders, 27 (4), 389–397. https://doi.org/10.1016/j.janxd
عوامل وجودی در رواندرمانی گروهی در مواقع همهگیری: فقدانهای فراوان
مقاله
نوشتۀ ماریتا اندرو-ساش، مددکار اجتماعی بالینی رسمی و مستقل، دارای گواهی گروهدرمانگری، عضو انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا، و فاروق محیالدین، پزشک، دارای گواهی گروهدرمانگری، عضو انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا
مجسمههای خلقشده به دست برونو کاتالانو با نام رهسپاران (مسافران)، حسوحال سالی را که گذشت تا حدی نشان میدهند. در این یک سال چه چیزی را از دست دادهایم؟ چه حفرههایی درون خودپندارهمان دهان باز کردهاند؟ در خانوادههایمان چطور؟ در وجود افراد رنگینپوست یا سفیدپوست وضعیت چطور است؟ برای آنهایی که زندگیشان به خاطر فجایع آبوهوایی کلهپا شده است چگونه بوده است؟ برای مهاجران چطور؟
عوامل وجودی همیشه بخش لاینفک کار ما بودهاند، اما تقریباً هرگز به اندازۀ یک سال اخیر پر رنگ نبودهاند. در کنفرانس ایجیپیای کانکت ۲۰۲۰، ضیافت شام سالیانۀ جامعۀ رواندرمانی گروهی ایالتهای ساحلی برگزار شد. نیمی از افرادی که سر میز ما نشسته بودند به کووید ۱۹ مبتلا شدند. خوشبختانه هیچکس فوت نکرد. آمار فوتیهای کووید ۱۹ در کشور ما کماکان رکوردهای وحشتناکی را ثبت میکند و تا لحظۀ نگارش این مطلب بیش از نیم میلیون نفر فوتی داشتهایم. اگر به مرگ تکتک این افراد و تأثیر هر مرگ بر اطرافیان هرکس بیاندیشم، فقدانها تکاندهندهاند.
اما کووید ۱۹ تنها همهگیریِ رخداده نبوده است. آیهای مقدس در کتاب اعمال رسولان (۱۸:۹) همیشه برایمان جالب بود: «بگذارید پوستهها از چشمانمان فرو ریزند». قتل وحشیانۀ جورج فلوید باعث فرو ریختن این پوستهها از جلوی چشمان بسیاری شد (ای کاش میتوانستیم بگوییم از جلوی چشمان همه). من (ماریتا) در دانشکدۀ مددکاری اجتماعی دانشگاه هاوارد چند واحد گروهدرمانی تدریس میکنم. واقعیت زندگی بسیاری از دانشجویان سیاهپوستم از لحاظ برخورد پلیس، خدمات درمانی و مواردی از این دست متفاوت از واقعیت زندگی من است. یکی از همکاران سفیدپوستم اخیراً میگفت: «احساس میکنم کور بودهام!» به گفتۀ تونی موریسون[1] «آمریکاییها سفیدپوستاند؛ هرکسی غیر از این بیگانهتبار است». ما خواهان کمک به ایجاد دنیایی هستیم که در آن همه فرصت درخشیدن پیدا کنند. درغیراینصورت، همگی محکوم به فناییم. میتوانیم کور بودن را انتخاب کنیم یا اینکه حقیقت چیزها را از نزدیک و دقیق ببینیم. انتخاب با ما است.
این موضوع به سومین دغدغۀ وجودی برجستهشده توسط همهگیری اخیر، یعنی چندقطبی شدن این کشور، ارتباط دارد. در یکی از مقالات اخیر روزنامۀ واشنگتنپست نوشته شده است که «برخی از روانشناسان، گسترشِ باور به تئوری توطئۀ کیو اِنان[2] و افزایش تفکر مبتنی بر توطئه را به نوعی همهگیری جهانی تشبیه کردهاند». اعضای خانواده و دوستان به موجب این ایدئولوژی از هم دور میشوند و بینشان فاصله میافتد. این شکاف سیاسی باعث تشدید حس انزوا و اضطراب وجودی میشود.
اتخاذ دیدگاهی وجودی چطور میتواند به گروهدرمانی در این دوران دشوار کمک کند، که زمانی است که رهبران و اعضای گروهها با بحرانهای وجودی یکسانی دستوپنجه نرم میکنند؟ تواناییمان برای زندگی در فضای همیشگی انکار از ما گرفته شده است. نخست، «رواندرمانی وجودی» چیست؟ یالوم (۱۹۸۰) درمان وجودی را چنین تعریف میکند: «رویکردی پویا به درمان که متمرکز بر دغدغههایی است که ریشه در وجود فرد دارند». از نظر او دغدغههای وجودی اصلی عبارتند از: تنهایی، آزادی، مسئولیت، حق انتخاب، معنا، بیمعنایی (پوچی)، فقدان و مرگ.
همانطور که گفته شد، سایۀ فقدانها و مرگ یا ترس از مرگ طی یک سال اخیر پررنگتر شده است. کمک به اعضای گروهمان برای سوگواری در بحبوحۀ فقدانهای متوالی امری مهم است. همچنین، همۀ ما میزان متفاوتی از انزوا و تنهایی را احساس میکنیم. برای برخی از اعضای گروه، شرکت در جلسۀ گروهی میتواند مهمترین منبع ارتباطی باشد که در طول هفته احساسش میکنند. ازآنجاییکه ما انسانها از نخستین لحظۀ ادراک زندگی تا آخرین لحظۀ آن به ارتباط با دیگران نیاز داریم، تمرکز بر چگونگی مدیریت این پریشانی و اضطراب توسط اعضای گروه امری ضروری است. درمانگر وجودی بر مفهوم حضور کامل با دیگرانی که در خانه یا گروه با آنها در ارتباط هستیم تأکید میکند. تنها راه حضور کامل، در تماس بودن با دغدغههای وجودی خودمان است.
کشف و تقویت این ظرفیت در اعضای گروه با کاوش بیمعنایی یا پوچی نیز ارتباط دارد. مارتین بوبرِ فیلسوف میگوید «زندگی واقعی چیزی جز ملاقات با دیگران نیست». پی بردن به اینکه واقعاً برای دیگر اعضای گروه مهم هستید خود نوعی تجربۀ متحولکننده است. گروهدرمانگر نقش قابلهای را به خود میگیرد که حضوری کامل در جلسات دارد اما با هدف ویژۀ کمک به دیگران در زایش چیزی که در درونشان دارند. بااینحال، درمانگر پیش از آنکه بتوانند حضوری کامل برای دیگران داشته باشد، باید یاد بگیرد که در پیشگاه خود کاملاً حاضر باشند.
پل تیلیش شاید برجستهترین الهیدان قرن بیستم و محبوب بسیاری از متخصصان سلامت روان است. او از آلمان نازی فرار کرد و در دانشگاه شیکاگو مشغول تدریس شد. من (ماریتا) و گروهی از دانشجویان فرصت یافتیم در یکی از روزهای تعطیل با این مرد بزرگ گفتگویی داشته باشیم. آنقدر مضطرب بودم و جریان فکرم مسدود شده بود که چیز زیادی به خاطر ندارم، اما کتاب اصلی او، یعنی جرأتِ بودن، در خاطرم مانده است. او معتقد بود که همۀ انسانها مضطرب هستند. به ما آموخت به منظور دستیابی به جرأت لازم برای زیستنی تمام و کمال با وجود این اضطراب، به قدرتی برتر (یا شاید گروهِ درمانیمان) نیاز داریم. او اضطراب را به دو بخش تقسیم کرد: جرأت تماماً تنها بودن و موضع گرفتن و جرأت عضوی از یک زوج، گروه یا جامعه بودن. خودمختاری و صمیمیت: آیا اینها خلاصۀ همان چیزهایی نیستند که در گروههای درمانی روی آنها کار میکنیم؟ زندگی جرأتمندانه و اصیل در هر برهه از تاریخ بشر نوعی چالش بوده بوده است، و همۀ ما زمانی بهتر از عهدۀ این کار بر میآییم که در پیوند با دیگران باشیم. ای کاش تکتک انسانها عضو یک گروه درمانی خوب بودند و فرصت شرکت در جلسات هفتگی آن را داشتند.
دغدغۀ وجودی دیگر به آزادی، مسئولیت و انتخاب مربوط میشود. افراد زیادی در به دست گرفتن عاملیت زندگیشان مشکل دارند. مثلاً، یکی از اعضای گروه شب قبل از جلسۀ گروهدرمانی خواب دیده بود که در مهمانی حاضر است که جفری دامر[3] میخواهد مخ او را بزند. دوستانش به او هشدار میدادند که دامر قاتل سریالی است و نباید با او جایی برود، اما او که مایل به همخوابی با دامر بود، همراه او میرود! این دختر به خاطر آنکه افراد نامناسبی را برای دوستی انتخاب میکرد برای درمان مراجعه کرده بود و چه خوابی بهتر از این برای تعریف کردن در گروه که بتواند حاکی از علت پیوستن فرد به گروهدرمانی باشد. چه تعداد از ما در رابطه با انتخابکنندۀ درونیمان، یعنی همان عاملیتی که در تصمیمگیریهایمان داریم، نیاز به کمک داشتهایم؟ ما در گروههایمان امید داریم که به افراد کمک کنیم تا خود حقیقیشان را از پیلهای که برای حفاظت دور خودشان تنیدهاند، دیوار خشمی که پشت آن مخفی شدهاند یا زرهي دفاعی که برای سر کردن روز و شب به دست گرفتهاند، رها کنند. ما به افراد در یافتن صداهای درونی و حقایقشان برای تصمیمگیریهای بهتر کمک میکنیم. این همان چیزی است که موجب رهایی ماست. مادامی که به خود حقیقیمان دست نیابیم، به آزادی واقعی دست نخواهیم یافت.
برای دوستان و مراجعان رنگینپوست این مسئله ابعاد اضافۀ دیگری دارد. تمیر رایس، پسر دوازدهسالۀ سیاهپوستی که در پارک مشغول بازی با تفنگ اسباببازی بود، در عرض دو ثانیه پس از رسیدن مأموران پلیس به ضرب گلوله کشته شد. دو ثانیه. سوگیری ضمنی پدیدهای واقعی، نیرومند و عمدتاً ناخودآگاه است. افراد رنگینپوست هنگام خروج از منزل باید محاسبههای متفاوتی انجام دهند. یکی از دوستان رنگینپوستم تعریف میکرد هنگام خروج از منزل مراقب است که گواهینامه، کارت ماشین یا سایر مدارکش را در مکانی در دسترس قرار دهد تا اگر پلیس جلوی او را گرفت، دم دست و در معرض دید پلیس باشند. به کودکان سیاهپوست یاد داده میشود در فروشگاهها وسیلهای را برای دیدن از سر جایش برندارند یا قبل از ترک فروشگاه بستهاش را باز نکنند. والدین سیاهپوست در مقایسه با والدین سفیدپوست گفتگوهای متفاوتی با کودکانشان دارند. مسئلۀ آزادی، انتخاب، و عاملیت میتواند بسته به رنگ پوستتان ماهیتی بسیار متفاوت داشته باشد. تمیر رایس هیچ فرصتی برای عاملیت پیدا نکرد.
مراجعهکنندهای که بیش از پنج دهه تقریباً هیچ رابطۀ نزدیکی را تجربه نکرده بود، این رؤیا را دیده بود: در حال شنا در اقیانوس دو نفر را میدید که میتوانستند او را نجات دهند. یکی خواهرش بود که او میخواست به سمتش برود، اما بهشدت از اینکه چه چیزی ممکن است زیر آب باشد واهمه داشت. چه چیزی در زیر آب در کمین است؟ کدام ترسها مانع از پیوندهایی میشوند که به آنها نیاز داریم؟ آزمایشهای «چهرۀ بی حالت» دکتر ادوارد ترونیک را در یوتیوب (۲۰۱۶) مشاهده کنید. واضح است که ما از نخستین لحظۀ ادراک زندگی تا آخرین لحظۀ آن به پیوندهای مناسب با حداقل چند انسان دیگر نیاز داریم. میدانیم که نگاههای خوب دیگران اثر عصبشناختی عمیقی بر ما دارد. افرادی کمی در انزوا به کامیابی میرسند.
آیا میتوانیم اضطراب ناشی از این همهگیریها را تحمل کنیم؟ در این شرایط چطور بهترین خودمان را حفظ کنیم؟ کووید-۱۹ مسئلۀ تنهایی را بهشدت پیچیده کرده است. من (ماریتا) به افرادی فکر میکنم که بدون دلگرمی حضور عزیزانشان و در تنهایی در اثر این بیماری جان میدهند. افراد بسیار زیادی از نگاههای خوبی که همۀ ما برای پشت سر گذاشتن این شرایط دشوار به آنها نیاز داریم، محروماند. ملاقاتهای مجازیمان از طریق برنامههایی مانند زوم باید چنین کارکردی داشته باشند، اما این ملاقاتها نمیتوانند جایگزین حضور واقعی ما در کنار یکدیگر باشند. چقدر خوب بود اگر کنفرانس ایجیپیای کانکت به صورت حضوری برگزار میشد! اما مانند ویکتور فرانکل در کتاب معروفش انسان در جستجوی معنا، باید معنا و پیوند را در هر موقعیتی که در آن قرار میگیریم به بهترین شکلی که میتوانیم خلق کنیم.
اخیراً در یکی از گروههای درمانی ترکیبی، زنی که در ایرلند به فرزندخواندگی پذیرفته شده بود و در خانوادهای با مادری بهشدت خودشیفته و ظالم و پدری منفعل و مهربان (که علیرغم مهربانی نتوانسته بود از او در برابر مادر محافظت کند) بزرگ شده بود، این رؤیا را برای گروه تعریف کرد. او دقیقاً قبل از شروع جلسات آنلاین به گروهِ درمانی ملحق شده بود. وی با یکی دیگر از اعضای گروه به نام رالف ارتباط برقرار کرد. رالف در کودکی به فرزندخواندگی پذیرفته شده و مورد تعرض جنسی قرار گرفته بود. اعتیاد به شیشه و فقدان روابط معنادار در زندگی کانون تمرکز اصلی او در گروه درمانی بود. این زن در رؤیای خود به ایرلند بازگشت، همان جایی که خانوادهاش کماکان در آنجا زندگی میکردند. در عالم رؤیا پشت فرمان ماشینی نشسته بود و در حال راندن در امتداد خیابان دوران کودکیاش بود. حین پارک کردن ماشین بیرون از خانۀ دوران کودکیاش، پدرش را میبیند که از خانه بیرون میآید و سوار ماشین خود میشود. حسش میگوید که پدرش میخواهد برای سرگرمی موردعلاقهاش یعنی شنا کردن، به دریا برود. ماشینش را پارک میکند و ناگهان متوجه میشود کل اعضای گروه، از جمله درمانگر در ماشینش حضور دارند. این غیرممکن است، چون ماشینش خیلی کوچک است (یک ماشین دلقکی[4])، اما کل اعضای گروه به نحوی داخل ماشین جا شدهاند. او از ماشین خارج میشود و کل اعضای گروه هم به شکلی خندهدار به دنبال او از درهای مختلفی خارج میشوند که او از وجودشان بیاطلاع بوده است. اعضای گروه به سمت پدرش میروند که با تعجب خودرویش را متوقف کرده است و از دیدن او بسیار خوشحال شده است. او به سمت پدرش میدود و آنها یکدیگر را در آغوش میگیرند. اعضای گروه هم همین کار را میکنند. او درحالیکه از خوشحالی اشک میریزد، تکتک اعضای گروه را به پدرش معرفی میکند. آنها یکدیگر را در آغوش میگیرند و میبوسند، که البته اتفاقی عجیب محسوب میشود، چراکه پدرش فردی نیست که احساساتش را با بوسه و آغوش بروز دهد. پس از مدتی کوتاه، پدر به دخترش میگوید که باید برای شنا برود. اعضای گروه با دست تکان دادن با او خداحافظی میکنند. دختر به سمت خانۀ کودکیاش میرود تا مادرش را که در باغچه ایستاده است ببیند. رالف رو به او میکند و طوری وانمود میکند که انگار در حال بستن کراواتی خیالی است. سپس به او چشمک میزند و در حالی که به سمت خانه میرود میگوید «بیا انجامش بدیم».
تحولی که در نتیجۀ شرکت در گروه، در اعضا ایجاد میشود (حتی در جلسات مجازی) برای سوگواری با یکدیگر، ایجاد پیوندهای اصیل و معنادار در ماشین دلقکیمان و رقم زدن اوقاتی خوش و دیوانهوار همان نوشدارویی است که تکتک اعضا و همچنین رهبر گروه بدان نیاز دارند. امیدواریم که همۀ ما در انجام این کار مهم از یکدیگر حمایت کنیم و در مسیر رسیدن به روزهایی بهتر قدم برداریم.
[1] Toni Morrison (م: نویسنده، فمینیست، استاد دانشگاه و برنده جایزه ادبی نوبل اهل آمریکا که در حمایت از حقوق سیاهپوستان و زنان مینوشت)
[2] QAnon (م: تئوری توطئهای مبتنی بر اینکه توطئهای پنهان از سوی آنچه ادعا میشود «دولت پنهان در ایالات متحدۀ آمریکا» است علیه دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا و هواداران او در جریان است)
[3] Jeffery Dahmer (م: قاتل سریالی و متجاوز جنسی معروف اهل آمریکا)
[4] Clown car (م: نوعی خودروی بسیار کوچک که تعداد زیادی دلقک در سیرک از آن پیاده میشوند و تماشاگران را شگفتزده میکنند)
منابع
Zero to Three (2016, March 25). Still Face Experiment with Dr. Edward Tronick [Video]
YouTube. https://www.youtube.com/watch?v=YTTSXc6sARg.
Yalom, I. (1980). Existential psychotherapy. New York, NY: Basic Books.
از کاناپه به مانیتور: درمان (گروهی) آنلاین
مقاله
آنچه در ادامه میخوانید، ترجمۀ با تلخیص از مقالۀ هایم واینبرگ، PhD، CGP، FAGPA است که در شمارۀ زمستان 2020، خبرنامۀ دایرۀ گروه انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا منتشر شده است.
□
آینده همینجا است. گروهدرمانگرها بیش از پیش از ابزار کنفرانس ویدیویی برای برگزاری گروههای آنلاین استفاده میکنند. طبیعی است که بالینگران فکر کنند حرکت از دایرۀ اتاق درمانشان به مانیتور نیازمند دانش و آموزش جدید و تغییر در طرز تفکر ما دربارۀ رواندرمانی، خودمان، رابطهها، صمیمیت و ارتباطات انسانی است. این نوشته بر موانع عمدهای تمرکز دارد که در کار آنلاین با بیماران ـ بهخصوص در ارتباطات تصویری و بهطور خاص با گروهها ـ وجود دارد.
ابتدا لازم است اصول قانونی و اخلاقی را مد نظر داشته باشیم و در گروههای آنلاین نیز مطابق آنها عمل کنیم.
روابط ویدیویی (راسل، 2015) ارتباطات انسانی را از سه بُعد به دو بُعد تقلیل میدهند. از آنجایی که نتیجۀ رواندرمانی تا حد زیادی به رابطۀ بین مراجع و درمانگر بستگی دارد، لازم است آنچه را در رابطۀ آنلاین کم است شناسایی کرده و راههایی برای جبران آن بیابیم.
درحالیکه فرض متداول این است که رواندرمانی آنلاین با رواندرمانی حضوری متفاوت است، این بدان معنا نیست که نمیتوان در جلسات آنلاین به مراجعان کمک کرد. در رواندرمانی آنلاین نیز نتایج بسیار خوبی به دست میآید و پژوهشهای اخیر نتایج درمانی مثبتی برای درمان آنلاین یافتهاند (دانستن و توت، 2012).
این پرسش که آیا درمان آنلاین و حضوری یکی هستند، به این دلیل ذهن ما را به خود مشغول میکند که بسیاری از ما بیدلیل به دنبال شباهتی صد درصدی در چارچوب این درمانها هستیم. بهعنوان مثال، در جلسات ویدیویی فقط میتوان بالاتنۀ شرکتکنندگان یا گاهی فقط صورت آنها را دید. اگر اصرار داشته باشیم «موقعیت واقعی» مطب را شبیهسازی کنیم، باید روی مبلی دور از کامپیوتر بنشینیم تا بیمار تمام بدن ما را ببیند. گاه این مسئله به حد افراط میرسد و روانکاو از مراجع میخواهد در مقابل کامپیوتر روی کاناپه یا تخت دراز بکشد تا موقعیت کاناپۀ روانکاوی تکرار شود.
اما موانع اصلی که با انتقال رواندرمانی به درمان آنلاین لازم است به آنها توجه کنیم و برای جبرانشان بکوشیم چه چیزهایی هستند؟ میتوان به چهار مشکل عمده اشاره کرد:
- از دست دادن کنترل بر محیط درمان
- غیرمادی بودن فضا
- مسئلۀ حضور داشتن
- نادیده گرفتن پسزمینه
از دست دادن کنترل بر محیط درمان
چارچوب درمان، بهخصوص در درمانهای پویا و فرآیندمحور (از جمله رواندرمانی تحلیلی انفرادی و گروهی) اهمیت اساسی دارد و مقالات و کتابهای بسیاری دربارۀ آن نوشته شده است. اغلب کنترل این چارچوب در اختیار درمانگر است؛ او است که چیدمان اتاق درمان را انتخاب میکند، صندلیهای گروه را به شکل دایره میچیند، جعبۀ دستمال کاغذی را در وسط دایره قرار میدهد، موسیقی ملایمی در اتاق انتظار پخش میکند یا…
آسانترین راه حل این است که از اعضای گروه خواسته شود محیطی امن برای خود فراهم کنند: «لطفاً از اتاقی آرام و ساکت به گروه وصل شوید، طوری که کسی درمان را قطع نکند یا وارد اتاق نشود تا حریم خصوصیتان حفظ شود.» یکی از نتایج محول کردن این مسئولیت به مراجع این است که مهارتهای مواجهۀ بزرگسالانه در او تشویق شده و ممکن است احتمال واپسروی کمتر شود. این مسئله با توجه به زاویۀ دید و هر مراجع خاص میتواند نکتهای مثبت یا منفی تلقی شود.
فیزیکی نبودن فضا
تعامل حضوری در هر رابطۀ صمیمانهای اهمیت دارد؛ از جمله در رابطۀ درمانی. نظریهپردازان زیادی در رویکرد عصبزیستی میانفردی از جمله پورگس (2011)، سیگل (1999)، شور (2003)، والین (2007)، لاکوبونی (2008) و سایرین بر اهمیت حضور فیزیکی در ارتباطات انسانی و رواندرمانی تأکید کردهاند. آنها از ارتباط سمت راست مغز با سمت راست مغز دیگری و تأثیر ناخودآگاه بدن انسانها بر یکدیگر صحبت میکنند. سازوکارهای تغییر عاطفی، رابطهای و تنظیم هیجانی در رواندرمانی گروهی بسیار اهمیت دارند. بسیاری از این موارد در جلسات آنلاین از دست میرود: تماس چشمی وجود ندارد و ما نمیتوانیم چشمهای خود را از یکی از اعضا به سمت عضو دیگر بگردانیم تا نشان دهیم آنها را میبینیم. حس بویایی که بر احساس صمیمیت انسان تأثیر دارد در جلسات آنلاین از دست میرود. پس درمانگر و اعضا چطور میتوانند در جلسات آنلاین گروهی احساسات یکدیگر را تنظیم کنند؟ این مسئله حتی میتواند بر درمانگران همکار نیز اثر بگذارد. گاه درمانگران با نگاهشان به یکدیگر پیام میدهند که توجهشان را معطوف چه مسئلهای کنند. شاید خواندن پیام نگاهها در جلسات آنلاین به این سادگی نباشد.*
به یاد داشته باشیم که یک بخش از بدن ما وجود دارد که در جلسات آنلاین واضحتر دیده میشود: صورت. در جلسات آنلاین بسیار بهتر از جلسات حضوری میتوان پیامهای چهره را دریافت کرد؛ چون افراد از نزدیک دیده میشوند. اگر بتوانیم خود را آموزش دهیم که نسبت به پیامهای چهره حساستر باشیم، اطلاعاتی که در جلسات آنلاین دربارۀ اعضای گروه به دست میآوریم بسیار بیشتر از اتاق درمان است.
در عین حال نباید از خاطر برد که بدنی که دیده نمیشود نیز در جلسات آنلاین حضور دارد و افراد آن را حس میکنند. اوگدن و گلدستاین (2020) میگویند در جلسات آنلاین خوب است از اعضای گروه خواسته شود از حسهای بدنی خود صحبت کنند.
مسئلۀ حضور داشتن
حضور را یکی از درمانیترین موهبتهایی دانستهاند که رواندرمانگر میتواند در اختیار مراجع قرار دهد (گلر و گرینبرگ، 2002). حضور درمانی یعنی حضور تمامی خویشتن در مشارکت با مراجع و حضور کامل در لحظه با و برای مراجع، بدون وجود هدف خودمحورانۀ عمدهای در ذهن (کریگ، 1986). به دلایل بسیار حفظ این حضور در شرایط آنلاین مشکلتر است. عوامل حواسپرتی بیشتر است و صفحۀ مانیتور ممکن است حضور درمانگر را غیرواقعیتر جلوه دهد. با این حال، گروهدرمانگرها هم میتوانند بیاموزند از مرزهای صفحۀ کامپیوتر فراتر روند و حضور خود را در کنار مراجع به او بقبولانند.
بعضی خودافشاگری بیشتر و در عین حال اصولی از جانب درمانگر را در شکل دادن به این حضور مؤثر میدانند. علاوه بر این، توجه دقیق به حالتها و پیام چهرۀ اعضای گروه به ما کمک میکند دلسردی یا نارضایتی بهزباننیامده ـ بهخصوص دربارۀ مداخلات گروهدرمانگر ـ را شناسایی کنیم. پذیرفتن مسئولیت اشتباهها یا شکست در همدلی راه دیگری برای افزایش حضور گروهدرمانگر است.
نادیده گرفتن پسزمینه
عجیب است که در جلسات آنلاین وقایعی را نادیده میگیریم که در جلسات حضوری هرگز نادیده گرفته نمیشوند. فرض کنید کسی وارد اتاق گروه شود. هیچکس این مزاحمت را نادیده نمیگیرد. اما ممکن است در جلسۀ آنلاین گروه فردی از پشت سر عضو گروه که در مقابل کامپیوتر نشسته است رد شود و هیچکس حرفی از آن نزند؛ حتی گروهدرمانگر. توجه و آموزش خاصی نیاز است تا گروهدرمانگران بیاموزند چنین وقایعی را نادیده نگیرند.
نتیجهگیری
برگزاری گروههای آنلاین به آموزش و نظارت خاصی نیاز دارد. همانطور که یک رواندرمانگر خوب لزوماً نمیتواند گروهدرمانگر باشد، یک گروهدرمانگر خوب هم لزوماً نمیتواند در شرایط آنلاین موفق عمل کند.
* بسیاری از این مشکلات در دید افرادی ـ چه درمانگر و چه مراجع ـ شدیدتر است که مانند نویسندۀ این مقاله رواندرمانی فردی یا گروهی را به شکل حضوری آغاز کرده و بنا به شرایط وادار به برگزاری آنلاین جلسات شدهاند و وفق پیدا کردن با این چارچوب جدید زمان بیشتری از آنها میگیرد؛ درحالیکه تجربه نشان داده بسیاری از آنچه در دید این افراد «کمبود» موجود در جلسات آنلاین است در گروههایی که از ابتدا به شکل آنلاین شروع میشوند وجود ندارد و درمانگران و مراجعان بسیار زودتر جایگزینهای آنلاین پیامهای حضوری را میآموزند. م.
منابع
Craig, P.E. (1986). Sanctuary and presence: An existential view of the therapist’s contribution. The Humanistic Psychologist, 14, 22–8.
Dunstan, D.A., & Tooth, S.M. (2012). Treatment via videoconferencing: A pilot study of delivery by clinical psychology trainees. The Australian Journal of Rural Health, 20, 88–94.
Foulkes, S.H. (1964). Therapeutic group analysis. London: George Allen and Unwin.
Geller, S.M., & Greenberg, L.S. (2012). Therapeutic presence: A mindful approach to effective therapy. APA publications.
Iacoboni, M. (2008). Mirroring People: The science of empathy and how we connect with others. New York: Picador.
Ogden, P. and Godstein, B. (2020). Sensorymotor Psychotherapy from a Distance. In H. Weinberg & A. Rolnick (eds.) Theory and practice of online therapy: Internet-delivered interventions for individuals, families, groups, and organizations. pp: 47-65. New York: Routledge.
Porges, S.W. (2011). The polyvagal theory: neurophysiological foundations of emotions, attachment, communication, and self-regulation. New York: W.W. Norton.
Russell, G.I. (2015). Screen relations: The limits of computer-mediated psychoanalysis and psychotherapy. London: Karnac Books.
Schore, A. N. (2003). Affect dysregulation and disorders of the self, WW Norton & Company, New York
Siegel, D. (1999). The developing mind. New York, NY: Guilford Press.
Wallin, D.J. (2007) Attachment in psychotherapy. NY: The Guilford Press.
Weinberg, H. (2014). The paradox of internet groups: Alone in the presence of virtual others. London: Karnac Books.
Weinberg, H. & Rolnick A. (eds.) (2020) Theory and practice of online therapy: Internet-delivered interventions for individuals, families, groups, and organizations. New York: Routledge.
پویاییهای گروه، هنگام نبرد با پاندمی
مقاله
ژورنال معتبر «پویاییهای گروه: نظریه، پژوهش، و عمل» به تازگی یعنی در سپتامبر سال ۲۰۲۰ یک ویژهنامه با محوریت پاندمی کووید منتشر کرده است که در آن شش مقاله به چشم میخورد. مطلبی که ترجمهٔ آن را در ادامه خواهید خواند، مقدمهٔ این شماره از ژورنال است که در آن کریگ پارکز به ذکر نکات اصلی و اظهار نظر درمورد هرکدام از این شش مطلب پرداخته است.
«این روزها، زمانهٔ دوپهلویی برای پژوهشگران گروه است. جهان در آزمون مهیبی قرار گرفته و کسی نمیداند چه اتفاقی میافتد وقتی که مردم مجبور به تغییر دادن نوع ارتباط روزمرهٔ خود با همهٔ انواع گروهها میشوند: گروههای اجتماعی، کاری و درمانی. ضمن این که هر روز تعداد بیشتری از مشارکتکنندگان اولیه خواستار معافیت از شرکت در باقیماندهٔ مطالعات بالینی میشوند و احتمالاً هیچ دانشمندی از جمعآوری دادهها به شکل کنونی خود خوشحال نیست. اما در عین حال، این شرایط فرصتی فوقالعاده برای نشاندادن اهمیت و کاربرد پژوهش و عمل گروهی فراهم میکند. غیرقابل انکار است که اکنون عموم مردم بیش از پیش قدردان نقش گروهها در زندگی خود هستند. بسیاری از شهروندان که قبلاً با مفهوم گروه مجازی آشنا نبودند، در حال حاضر مبانی کار با Zoom یا Skype را آموخته و دریافتهاند که مشارکت در یک گروه مجازی چیزی بیش از صحبت با صدای واضح در یک میکروفون است. کسانی که محل کار خود را از یک واحد اداری به خانهٔ خود منتقل کردهاند، اکنون خوب میدانند حل بسیاری از مشکلات در طی مکالمههای کوتاه با همکاران در راهروها اتفاق میافتد، و یا ورزشکردن در خانه جذابیت کمتری نسبت به احاطهشدن توسط دیگران در یک باشگاه تناسب اندام دارد. جدا افتادن از گروهها منجر به رواج پدیدهای موسوم به روزهای مات یا Blursday شده است، یعنی ناتوانی در تشخیص این امر ظاهراً ساده که امروز چه روزیست!»
«در کل، مقالات این شماره از ژورنال تعدادی از یافتهها را برجسته میکند: مارماروش و همکارانش اولین مقالهٔ این شماره را با یک تز جذاب آغاز میکنند: تمایل طبیعی افراد به جمعشدن در گروهها، هم عامل اصلی گسترش ویروس است و هم میتواند در اوقات استرس آرامش ایجاد کند. به عبارت دیگر، از یک سو مداخلهای که قصد دارد احتمال بیماری فیزیولوژیکی را کاهش دهد، احتمالاً به افزایش بروز بیماری روانی کمک کرده است، و از سوی دیگر گروهها پتانسیل قابل توجهی برای کمک به افراد در جهت بهبودی از شوک روحی و روانی ناشی از پاندمی دارند. مقالهٔ بعدی به قلم فورسیت و همکارانش به این موضوع اشاره دارد که تفکر گروهی ممکن است عدم تبعیت ظاهراً غیرمنطقی برخی افراد را از توصیههای بهداشت عمومی توضیح دهد. هولتز و همکاران در مقالهٔ سوم این شماره اظهار داشتهاند رواندرمانی گروهی یک مداخلهٔ موثر است، اما ما نیاز به تحقیقات بیشتری داریم تا بفهمیم این روش وقتی بصورت آنلاین انجام میشود دقیقاً چگونه کار میکند. مقالهٔ چهارم شمارهٔ اخیر به قلم براون و همکاران، نتیجه میگیرد یک مداخلهٔ مدیریت عاطفی ممکن است به گروههای کاری مجازی کمک کند تا عملکرد بهتری داشته باشند. مقالهٔ پنجم به قلم مولر و همکاران، به این میپردازد که نحوهای که اعضای یک گروه محیط مجازی خود را ادراک میکنند، میتواند بر کیفیت کار گروهی آنها تأثیر بگذارند، و بیان میدارد شراکت در محیط کار مجازی امروزه مستلزم درک مشترکی از فنآوریهای مورد استفاده است. مقالهٔ ششم هم که به قلم واینبرگ و همکاران نوشته شده، درمورد چالشها و احتمالات پیش روی گروهدرمانی آنلاین در پاندمی کووید بوده و قبلا در همین سایت ترجمهٔ مفصل آن ارائه شده است.»
«بحران کنونی دیگرباره به ما یادآور شده گروههایی که به آنها تعلق داریم روی سلامت روان و بهرهوری ما اثرگذارند، همچنین نیاز به یک سرمایهگذاری علمی و تخصصی گستردهتر در حوزههای درک و استفاده از گروهها را خاطرنشان کرده است. این امر نه تنها پژوهشهای حوزهٔ گروهدرمانی را به جلو میبرد، بلکه بر سیاستهای بهداشت عمومی نیز پرتو افکنده و ظرفیت سازگاری و امکان رشد ما را در همهگیریهای کنونی و آینده افزایش خواهد داد.»
چالشها و احتمالات پیش روی گروهدرمانی آنلاین در پاندمی کووید
مقاله
متنی که در ادامه خواهید خواند، ترجمۀ بخشهای منتخبیست از مقالهای که در یک ویژهنامه با محوریت پاندمی کووید از ژورنال «پویاییهای گروه: نظریه، پژوهش، و عمل» در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. این مقاله که با عنوان کامل «رواندرمانی گروهی آنلاین: چالشها و احتمالات در دوران پاندمی کووید۱۹ – یک مرور عملی» و به قلم هایم واینبرگ نوشته شده، با بررسی پژوهشهای محدودی که روی رواندرمانیهای آنلاین انجام شدهاند سعی کرده موانع احتمالی را جمعبندی کند و توصیههای کاربردی را برای درمانگران ارائه نماید.
«بحران جهانی ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ زندگی همهٔ ما را تحت تأثیر قرار داده است. میلیونها نفر بیمار شدند، هزارانهزار نفر جان خود را از دست دادند، مردم هفتهها در خانههای خود محصور شدند و از نزدیكی فیزیکی با عزیزانشان محروم شدند و اضطراب سر به آسمان سائید.» … «دنیای رواندرمانی هم از تأثیر این همهگیری مصون نمانده است. تطبیق با شرایط جدید و درک این نکته که سلامتی از راه دور (telehealth) اکنون یک واقعیت ضروری در زندگی حرفهایست، برای بسیاری از همکاران ما آسان نبوده است. بسیاری از آنان سابقاً به درمانگرانی که به صورت آنلاین کار کرده و یا از سودمندی آن طرفداری میکردند، نگاه تحقیرآمیزی داشتند.» … «اما با شیوع بیماری، واقعیت، همکارانی را که هرگز در خواب هم نمیدیدند مراجعان خود را آنلاین ببینند، مجبور کرد جلسات خود را به فضای اینترنت منتقل کنند. به طرز عجیبی، بعضی از آنها جلسات آنلاین را آنقدر هم که فکر میکردند ناپسند ندیده و حتی برخی از آن لذت بردند! در عرض چند روز، درمان آنلاین به یک امر عادی تبدیل شد.»
«با این حال، سازگاری با گروهدرمانی آنلاین از این هم دشوارتر به نظر میرسد. ما دائماً از خود میپرسیدیم “چگونه میتوانیم دایره را به مربع تبدیل کنیم؟!”» … «در مورد گروههای آنلاین، تحقیقات بسیار کمتعداد است. (فقط هشت مقالهٔ مرتبط در PubMed، نُه مقاله در Google Scholar، و دو مقاله در PsycNET). برای گروههای خودیاری، محققان دریافتند مراجعانی که در یک گروه حمایتی آنلاین شرکت کنند، معمولاً احساس توانمندی بیشتری میکنند. در مورد گروههای با ارتباط ویدئویی، محققان متوجه شدند در کنار راحتی و سهولت، شرکت در این گروهها منجر به نتایج درمانی مشابه با گروههای حضوری میشود. بیشتر مطالعات در مورد گروههای آنلاین بر روی رفتاردرمانی شناختی (CBT) متمرکز بوده، شاید به این دلیل که اندازهگیری نتایج آن آسانتر است. یک مطالعه هم درمورد گروههای تحلیلی یافت شد که نشان داده گروههای دارای تسهیلگر در مقایسه با گروههای خودیاری کاهش بیشتری در علائم بیماری نشان دادند.»
«به طور خلاصه، تحقیقات گروهدرمانی آنلاین هنوز در مراحل ابتدایی بوده و مطالعات بیشتری برای تعیین اثربخشی گروههای آنلاین برای افراد مختلف با مشکلات مختلف مورد نیاز است.» … «از آنجا که تحقیقات کافی برای آگاهیبخشی به درمانگران وجود ندارد، من (نویسندهٔ مقاله) بر اساس تجربیات و برداشتهای خود دربارهٔ برخی موانعی که گروهدرمانی آنلاین میبایست بر آنها غلبه کند نکاتی را ذکر کرده و پیشنهاد میکنم این برداشتها موضوعی برای پژوهشهای آتی باشد.»
«باید به یاد داشته باشید که فضای مجازی یک فضای باز و گسترده با مرزهای ضعیف است. درمانگران گروه نمیتوانند چنین تصور كنند همان نوعی از رازداری كه با دقت و وسواس در اتاق درمان انجام میشود به صورت آنلاین نیز خودبخود اتفاق خواهد افتاد. بنابراین، درمانگران باید محتاط بوده و اقدامات بیشتری را برای اطمینان از محرمانگی اطلاعات مراجعین انجام دهند.» … «شواهد قابلتوجهی وجود دارد که کیفیت اتحاد درمانی بهترین پیشبینی کنندهٔ نتیجهٔ مثبت برای همهٔ رواندرمانیهاست. اتحاد درمانی دارای سه مؤلفه است: توافق در مورد اهداف درمان، توافق در مورد وظایف درمانی، و پیوند عاطفی بین درمانگر و مراجع. دلیلی برای تردید در این امر وجود ندارد که اتحاد درمانی میتواند در درمان از راه دور نیز اتفاق بیفتد، تا زمانی که درمانگر و مراجع در مورد اهداف و وظایف توافق نموده و احساس مرتبط بودن و احترام متقابل داشته باشند. یک مطالعهٔ مروری هم وجود دارد که نشان میدهد اتحاد درمانی میتواند در گروههای با ارتباط ویدئویی هم ایجاد شود، و مراجعین میزان پیوند و حس حضور را حداقل به همان اندازه که در محیطهای حضوری وجود دارد ارزیابی میکنند.»
«گروههای آنلاین ممکن است برای افرادی که دچار بحران حاد هستند و برای افرادی که به راحتی از نظر عاطفی و هیجانی از کنترل خارج میشوند مناسب نباشد. چنین افرادی معمولاً به وقت و توجه بیشتری نیاز دارند که گروه نمیتواند آن را فراهم کند، خصوصاً بصورت آنلاین. همچنین در صورت نیاز به مداخله در بحران، ارتباط با آنها مشکل است، از این رو بیماران شدیداً افسرده با افکار خودکشی نباید در گروههای آنلاین گنجانده شوند.» … «از طرف دیگر، برخی از افراد بیش از جلسات حضوری، از شرکت در گروههای آنلاین سود میبرند. اینها ممکن است شامل افرادی با مشکلات در حوزهٔ صمیمیت باشند که پیشرفت کافی در گروههای حضوری نشان نمیدهند. پژوهشی وجود دارد که نشان داده افراد با سبك دلبستگی منفی و اجتنابی، غالباً نتایج مثبت كمتری در گروهدرمانی داشته و بیشتر گروه را ترك میكنند. این افراد میتوانند با کمک درمان آنلاین کمتر وارد حالت دفاعی شده و از این گروهها سود بیشتری کسب کنند. علاوه بر این، برخی از بیماران با علائم تجزیهای، اضطراب اجتماعی، و حتی مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی نیز میتوانند از فاصلهٔ بین خود و درمانگر یا سایر اعضای گروه در شرایط آنلاین بعنوان یک عامل محافظ بهرهمند شوند.»
«هنگامی که گروه آنلاین باشد بخشی از مسئولیت ایجاد چارچوب درمانی مناسب، از جمله اطمینان از حفظ حریم خصوصی اعضای گروه، بر دوش مراجعین است. درمانگران دیگر محیطهایی را که بیمار از آن به اینترنت متصل میشود کنترل نمیکنند. یک راه آسان این است که به اعضای گروه آموزش دهید تا یک محیط امن برای خودشان آماده کنند. هدایتگر گروه میتواند این کار را با افزودن مواردی به قوانین گروه و نیز بحث در مورد چنین موضوعاتی در جلسهٔ ارزیابی انجام دهد.» … «رویکرد عصب-زیستشناختیِ بینفردی معتقد است ما یکدیگر را از طریق فعلوانفعالات بدن تنظیم میکنیم. نگاه گرم درمانگران، صدای آرامشبخش و بسیاری از جنبههای دیگر بدن آنها به اعضای گروه کمک میکند تا احساس دربرگرفتهشدن کنند و عواطف و هیجانات آنها تنظیم شود. صحبت در مورد ارتباط مغز راست به مغز راست و تأثیر ناخودآگاه بدن ما بر روی یکدیگر است. این سازوکارها از اجزای اساسی تغییر در رواندرمانی بوده و ممکن است با آنلاینشدن از بین بروند. تماس چشمیِ ازدسترفته بین دو هدایتگر گروه، میتواند با ارتباط کلامی مثلاً تبادلنظر یا سوال از یکدیگر جایگزین شود. از سوی دیگر، با توجه به تصاویر بسته و با جزئیات بیشتر از صورت، درمانگران میتوانند خود را در زمینهی دیدن و درک بهتر حالات چهرهای آموزش دهند.» … «افزایش حس حضور گروه درمانگر میتواند با استفاده از خودافشایی بیشتر تامین گردد.» … «اگر کسی وارد اتاق یک گروهدرمانی حضوری شود، نه اعضا و نه هدایتگر گروه آن را نادیده نمیگیرند. با این حال، اگر کسی از پشت یکی از اعضای گروه در تصویر کامپیوتری عبور کند در بیشتر اوقات هیچکس، از جمله درمانگر، در مورد آن اظهارنظری نمیکند. گویی پیشزمینه برای ما پررنگ و برجسته شده، پسزمینه محو میشود. توجه و آموزش ویژهای لازم است تا این وقایع را نادیده نگیرید.»