مراحل پویایی گروه یالوم
مقاله
مرحلۀ اولیه: جهتگیری، تردید در شرکت، جستجوی معنا، وابستگی
- دو تکلیف:
- انجام هدف اصلی پیوستن به گروه
- توجه به روابط اجتماعی درون گروه
- جستجو برای دلیل منطقی درمان
- بررسی سردرگمی آشکار
- «چطور میتواند مفید باشد؟»
- «چه ربطی به حل مشکل من دارد؟»
- اعضا گروه را ارزیابی میکنند و به دنبال تأیید هستند – بسیار آسیبپذیر
- اعضا خواهان ارتباط صمیمی با تکتک افراد و ارتباط با کل گروه هستند.
- مراجعین ظاهراً طوری رفتار میکنند که گویی نجات آنها به دست درمانگر است.
- گروهها بهمنظور درک نقش اعضا ممکن است در مورد موضوعاتی بحث کنند که اعضا ظاهراً علاقهای به آن ندارند.
- مشاوره دادن و مشاوره گرفتن امری رایج است.
- گروهها نیازمند جهت و ساختار هستند.
مرحلۀ دوم: نزاع، سلطه گری، سرکشی
- اشتغال خاطر به سلطهگری، کنترل و قدرت
- هر عضو گروه سعی دارد میزان ابتکار و قدرت دلخواه خود را ثابت کند. این کار منجر به سلسلهمراتب کنترل میشود.
- نظرات منفی و انتقادهای بین اعضا رایجتر میشوند.
- قضاوتها انجام میشوند، زمانِ «باید»ها و «حتماً»ها
- اعضا توصیههای خود را بهعنوان شیوهای برای بیان سلطهگری و کنترل بیان میکنند.
- بروز خصومت نسبت به رهبر در گروه اجتنابناپذیر است. بهتدریج که اعضای گروه با محدودیتهای درمانگران آشنا میشوند، این خصومت از بین میرود.
- یکی دیگر از منابع نزاع گروهی ناشی از روند ذاتی تغییر است.
مرحلۀ سوم: ایجاد انسجام
- دنیای بینفردی گروه شامل تعادل، تشدید، ایمنی، افزایش روحیه، اعتماد و خودافشایی است.
- حضور افزایش پیدا میکند و اعضای گروه نگرانی قابلتوجهی دربارۀ اعضای غایب پیدا میکنند.
- نگرانی اصلی دربارۀ صمیمیت و نزدیکی است.
- گروه ممکن است بهمنظور حفظ انسجام گروه، مانع هرگونه ابراز احساسات منفی شود.
هرگاه بتوان تمام عواطف را ابراز کرد و بهطریقی سازنده روی آنها کار کرد، آنگاه گروه به گروه کاری بالغ تبدیل میشود.
فراتر رفتن از یالوم – مقدمه
مقاله
هیچکس نمیتواند دربارۀ تأثیر مثبت اروین یالوم بر حیطۀ گروهدرمانی تردید به خود راه دهد. یالوم در نوشتههای جریانساز خود، با سادهسازی منابع بسیار متنوع به چند عامل درمانی مشترک و خلاصه، امکان استفاده از آنها را بهعنوان اصول راهنما در انواع مختلفی از گروهها و موقعیتها فراهم کرد (یالوم و لش، ۲۰۰۵). در بخش اعظمی از برنامههای آموزشی دکترای روانشناسی نام یالوم با گروهدرمانی مترادف شده است، بهطوریکه حدود ۷۹ درصد از واحدهای مشاورۀ گروهی از کتاب او بهعنوان منبع درسی اصلیشان استفاده میکنند و از ویدیوهای نحوۀ عمل وی در سناریوهای بالینی بهعنوان الگویی از رهبری مؤثر رواندرمانی گروهی بهره میبرند (وایناستین و روستنی، ۱۹۹۸). پیمایش انجامشده بر روی دورههای دکترا نشان داد که گرایشهای نظری اصلی تدریس در کلاسهای گروهدرمانی به شرح ذیل است: ۶۱ درصد التقاطی، ۲۹ درصد وجودی یا ارتباطی، ۶ درصد روانپویشی و ۳ درصد شناختی-رفتاری (وایناستین و روستنی، ۱۹۹۸). با در نظر گرفتن گستره و عمق مدلهای نظری منحصربهفردی که مختص گروهدرمانی هستند و در دورۀ آموزشی تحصیلات تکمیلی معمول مطرح نمیشوند، این آمار خیرهکننده است. در واقع، در بسیاری از برنامههای آموزشی (بالینی، مددکاری اجتماعی و روانپزشکی) هیچ تضمینی برای کسب تجربه در زمینۀ گروهدرمانی از طریق کارآموزی یا گذراندن واحدهای الزامی گروهدرمانی وجود ندارد (مارکوس و کینگ، ۲۰۰۳). این خود مهر تأییدی بر این موضوع است که در تربیت حرفهایمان، کماکان به آموزش گروهدرمانی توجه کافی نمیشود و میزان آموزش آن در دورههای تربیت حرفهای بسیار کم است؛ علیرغم اینکه گروهدرمانی اخیراً بهعنوان یکی از حیطههای تخصصی روانشناسی پذیرفته شده است.
تدریس گروهدرمانی عمدتاً مشابه درمان فردی است که مربیان طی آن از اصول جنبش تلفیق رواندرمانی برای آموزش استفاده میکنند. در این حالت، تدریس عوامل درمانی مشترک و مدلهای تلفیقی، در مقایسه با کاوش ژرفای گرایشهای نظری خاص و تسلط بر آنها ارزش بیشتری دارد (لامپروپولوس و دیکسون، ۲۰۰۷). این موضوع کارآموزان و درمانگران تازهکار را مجبور میکند برای یادگیری گرایشهای نظری خاص، خود بهصورت مستقل به سازمانهای حرفهای مراجعه کنند. شخصاً یادم نمیآید که در دوران تحصیل، غیر از مدلهای فرآیند بینفردی عوامل مشترک فوقالذکر، به نظریههای گروه دیگری برخورده باشم و به این ترتیب تا زمان تبدیل شدن به عضو فعال انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا، در مرحلۀ ناشایستگی ناخودآگاه[1] باقی ماندم. در حیطۀ روانشناسی، این موضوع مورد توافق است که هیچ دیدگاه درمانیای بهتنهایی نمیتواند برای حل همۀ مشکلات بالینی اثربخش باشد (کاستونگوای، ۲۰۰۰). این بدان معنا نیست که بررسی مشکل از منظر دیدگاههای نظری مختلف ارزشی ندارد. بیایید بهجای نوشیدن معجون خوشمزۀ عوامل مشترک نظریهها، با کنجکاوی به دنبال طعم ظریف و منحصربهفردی باشیم که میتوانیم با مزه کردن میوۀ هر یک نظریههای گروه خاص به آن برسیم. از طریق این کاوش نظری عمیق، میتوانیم روشهای جدیدی را برای گسترش دامنۀ تواناییهای رهبران گروه و آگاهی از ابزارهای در دسترسمان شناسایی کنیم و فردیتمان را بهعنوان رهبر آتی گروه افزایش دهیم.
در قسمتهای آیندۀ این نوشته به بررسی نظریههای زیر در کار گروه خواهیم پرداخت:
دلبستگی و گروهدرمانی مبتنی بر ذهنیسازی
تحلیل رفتار متقابل و درمان تصمیمگیری مجدد
منابع
Castonguay, L. G. (2000). A common factors approach to psychotherapy training. Journal of Psychotherapy Integration, 10(3), 263–282.
Lampropoulos, G. K., & Dixon, D. N. (2007). Psychotherapy integration in internships and counseling psychology doctoral programs. Journal of Psychotherapy Integration, 17(2), 185–208.
Markus, H. E., & King, D. A. (2003). A survey of group psychotherapy training during predoctoral psychology internship. Professional Psychology: Research and Practice, 34(2), 203–209.
Weinstein, M., & Rossini, E. D. (1998). Academic training in group psychotherapy in clinical psychology doctoral programs. Psychological Reports, 82, 955–959.
Yalom, I. D., & Leszcz, M. (2005). The theory and practice of group psychotherapy. New York: Basic Books.
[1] Unconscious incompetence: مرحلۀ اول در مراحل یادگیری مارتین. ام برادول که طی آن فرد علاوه بر اینکه از انجام کاری عاجز است یا مهارتی را ندارد، به این ناآگاهی خویش واقف نیست و قبول نمیکند که در فلان زمینه نقص دارد. م.