فراتر رفتن از یالوم (بخش 5) – گروهدرمانی یونگی
مقاله
همانگونه که در مقدمۀ این یادداشتها گفته شد، این مجموعه متشکل از یادداشتهای کوتاهی است که به معرفی برخی از رویکردهای متفاوتی میپردازد که میتوان در گروهدرمانی از آنها بهره برد. البته این توضیحات بسیار مختصر بوده و صرفاً برای آشنایی مخاطب با کلیات هر رویکرد نوشته شده است تا خواننده بتواند با پیدا کردن علاقمندی یا کنجکاوی خود، به مطالعۀ بیشتر در زمینۀ مورد علاقهاش بپردازد.
تأثیری که روانشناسی یونگی بر کار گروهدرمانی داشته است از جمله کنکاشهای جدیدتر و منحصربهفرد در زمینۀ نظریۀ گروه محسوب میشود. از نوشتههای هچت (۲۰۱۱) بهعنوان نقطۀ مرجع اصلی برای نشان دادن تأثیرات روانشناسی یونگی بر گروهدرمانی استفاده میشود: (الف) مفهومسازی وسیعتری از لیبیدو، (ب) نگرشهایی که در مورد ناخودآگاه وجود دارد، (ج) فردگرایی، (د) محور ایگو-خود، (ه) مشکل تضادها، (و) اتخاذ رویکردی کیمیاگرانه به مسئلۀ انتقال و (ز) کهنالگوها و ناخودآگاه جمعی.
هچت (۲۰۱۱) به مفهوم یونگی لیبیدوی خویشاوندی میپردازد. این مفهوم یکی از عوامل اصلی وجود انسان برای ایجاد تعلق و برقراری ارتباط با دیگران است و امیال مربوط به روابط غیرعاشقانه، خلاقیت و جذابیت را انسانیسازی میکند. مفهوم لیبیدوی خویشاوندی در قالب ترغیب شدن اعضای گروه برای متمایل شدن به عشق یا جریان انرژی بخشهایی از شخصیت فردی دیگر نمود پیدا میکند. فردگرایی بهصورت ادراک فرد از خود و پرسونایی که برای ارضای انتظارات یا خواستههایش از نقش اجتماعیاش در زندگی به چهره میزند تعریف میشود.
عملکرد متعالی نتیجۀ اتحاد محتوای خودآگاه و ناخودآگاه است (یونگ، ۱۹۵۷). درمانگران یونگی اعضا را به سمت نگه داشتن پارادوکسهای دیالکتیک مربوط به بخشهای بهظاهر متناقض شخصیتشان یا «خود سایه» سوق میدهند. به این معنا که بخشهای متناقض میتوانند همزمان و در کنار هم حضور داشته باشند. پرداختن به دوگانگیهای این یا آن (مثلاً عشق و نفرت تجربهشده در روابط طولانیمدت) به درمانگران یونگی اجازه میدهد تا اتصال دو بخش ناهمخوان شخصیت و کنار آمدن با این موضوع را برای اعضای گروه مدلسازی کنند. یعنی پذیرش وجود همزمان دو بخش متناقض در شخصیت بهجای تلاش برای حذف یکی از آنها.
کهنالگوها اسطورههایی باستانی و بهارثرسیده دربارۀ انسان هستند که نقششان هدایت، آگاهیبخشی و الهامبخشی به چشماندازهایی است که افراد برای مسیر زندگی خودشان متصور میشوند (هچت، ۲۰۱۱). ازآنجاییکه اغلب با نگاهی جامع و گسترده به روایتهای زندگیمان نگاه نمیشود، درمانگران یونگی به دنبال معناسازی و دگراندیشی در خصوص مواجههها و مسیرهای مخاطرهآمیزی هستند که فرد طی سالها پشت سر گذاشته است. میتوان از اعضای گروه درخواست کرد تا دیدشان را وسیعتر کنند و با اتخاذ دیدگاهی جهانشمول، «از دور» به مسیر زندگی عضو معینی از گروه نگاه کنند. اتخاذ چنین دیدگاهی به اعضای گروه امکان میدهد اگر یکی از اعضاءبیشازحد غرق در واقعیت پریشانی فعلیاش باشد، با القای هدف و معنا با استفاده از قیاسها یا داستانهای اسطورهای، به کمک او بشتابند (هچت، ۲۰۱۱).
قسمتهای دیگر:
دلبستگی و گروهدرمانی مبتنی بر ذهنیسازی
تحلیل رفتار متقابل و درمان تصمیمگیری مجدد
منابع
Hecht, J. (2011). Becoming Who We Are in Groups: One Jungian’s Approach to Group Psychotherapy. Group, 35(2), 151-165.
Jung, C. G. (1957). The transcendent function. Collected Works, 8, 69.