انتقال متقابل در گروهدرمانگر
مقاله
آنچه در ادامه میخوانید، ترجمۀ بخش اول مقالۀ ساموئل بی. هدِن، پزشک، عضو کالج پزشکان آمریکا، رئیس خدمات عصبروانپزشکی در بیمارستان پرسبیتاریان فیلادلفیا، استادیار روانپزشکی در دانشکدۀ پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا و عصبشناس و روانپزشک در بیمارستانهای میزریکوردیا، فیتزجرالد-مرسی و برینمار در فیلادلفیا است که در مجلۀ بینالمللی رواندرمانی گروهی منتشر شده است.
□
در هر رابطۀ درمانی مهارت درمانگر مهمترین عامل در تعیین میزان بازسازی و رشد شخصیت در بیمار است. دانش درمانگر از آسیبشناسی روانی و توانایی او در کار با انتقال و غلبه بر مقاومت ویژگیهای مهمی هستند؛ اما هیچ چیز به اندازۀ آگاهی درمانگر از انتقال متقابل و قابلیتش برای برخورد با آن اهمیت ندارد. درمانگران در مسیر آموزش رواندرمانی فردی اغلب مهارت لازم را برای کار با انتقال متقابل کسب میکنند، اما در گروهدرمانی تعاملات بسیار پیچیدهتر بوده و درمانگر باید نسبت به این مسئله آگاهانهتر عمل کند.
امروزه رواندرمانگران معدودی خود را آینهای ساکن تلقی میکنند که بیمار خود را در آن میبیند؛ رواندرمانگرها امروز فعالتر عمل کرده و در رشد و بهبود بیمار مشارکت بیشتری دارند. درمانگران در درمان انفرادی پدیدههای انتقالی را نگرشی غیرمنطقی میدانند که در بیمار بروز میکند؛ به این ترتیب که درمانگر در این نگرش و خیالپردازیهای غیرمنطقی جایگزین فردی از گذشتۀ بیمار میشود. بیمار از این طریق یک بار دیگر تجربیات روانشناختی گذشته را زندگی میکند، به گونهای که انگار مربوط به موقعیت بلافاصلۀ ارتباطی با رواندرمانگر است. تحلیل این پدیدههای انتقالی مستلزم این است که بیمار ریشۀ آنها و نیازهایی را که ابراز میکنند شناسایی کند. از طریق این تحلیل است که بینش و بلوغ شکل میگیرد. در رواندرمانی انفرادی، رواندرمانگر بهسادگی میتواند حملات کلامی بیمار را بدون نشان دادن خصومت پذیرا باشد یا بدون اینکه معذب شود با تلاشهای اغواگرانۀ بیمار روبهرو شود. او به گونهای آموزش دیده است که بتواند در این موقعیتها به اندازۀ کافی آزارخواهانه عمل کرده و خود را از هر احساسی محروم کند.*
در گروهدرمانی، درمانگر تحت مشاهدۀ مدام اعضا قرار دارد. در گروه دیگر محل نشستن او دور از دید بیمار نیست. تکتک اعضا فعالانه در صدد کشف نشانههایی از واکنش درمانگر به مشارکت خود یا دیگران هستند. آنها به سرعت نشانههای خشم، رضایت یا سایر احساساتی را که ممکن است درمانگر تجربه کند حس میکنند. برای بیشتر اعضا درمانگر مرجع قدرتی شبیه به والدین است. اگر اعضا از او حس خشم بگیرند، مانند اعضای خانواده به نشانههای خشم والد واکنش نشان میدهند. آنها ممکن است از ترس تنبیه از مشارکت کناره بگیرند یا اعتبار این واکنش احساسی را به چالش بکشند. در هر صورت، بیهوده است که درمانگر بخواهد احساسی را که بهواقع تجربه کرده انکار کند. با وجود تلاشهای درمانگر برای حفظ عینیت، گاه نمیتوان واکنشهای احساسی را پنهان کرد. عامل مهم رفتاری است که این احساسات ممکن است برانگیزند. اگر درمانگر بتواند از تنبیهگری در پاسخ به حملات چشمپوشی کند، در برابر اغوا مقاومت کند و ابراز این احساسات را در بیماران بپذیرد، گروه احساس امنیت میکند و از الگوی او بهره میبرد. اعضا میتوانند احساسات خود را نشان دهند و بیاموزند واکنشهای خود را به شیوهای سالمتر شکل دهند.
از آنجایی که گروه واکنشهای درمانگر را مشاهده میکند، واکنشهای انتقالی گوناگون با سرعت بیشتری در پاسخ به رویههای مختلف شخصیت او شکل میگیرد. حضور دیگر اعضا نیز باعث انتقالهای چندگانه میشود و درمانگر باید هم با انتقال بین بیماران و هم با انتقالی که خود برمیانگیزد روبهرو شود. در حالی که بسیاری از افراد این واکنشهای گروه را صرفاً پدیدههای تعاملی در سطح کاملاً خودآگاه و نه انتقال میدانند، از نظر من اینها نیز انتقالی تمام و کمال هستند. به دلیل شدت و چندگانگی انتقال در گروهدرمانی، لازم است گروهدرمانگر در نظر داشته باشد احتمال شکلگیری انتقال متقابلی که مزاحم پیشرفت درمان است نیز در این وضعیت بیشتر است.
اسلاوسون[1] اشاره میکند که درمانگر ممکن است کاملاً ناخودآگاه به سه نوع انتقال متقابل دچار شود. اول، انتقال متقابل منفی که ویژگی آن احساس آزردگی، اضطراب یا نارضایتی است. دوم، انتقال متقابل مثبت که درمانگر ممکن است در نتیجۀ آن ترجیح خود را به بیماران خاصی نشان دهد یا رضایت و خشنودی بیش از اندازهای نسبت به فعالیت یا پیشرفت درمانی بیماران داشته باشد. از نظر من این مسئله با اغوای درمانگر به دست بیمارانی که انتقال مثبت بیش از اندازهای به درمانگر شکل میدهند، برابری میکند. سوم، انتقال متقابلِ دلبستگیِ هدف که به این صورت بروز میکند که درمانگر اهداف مشخصی را برای اعضای منفرد گروه تعریف میکند. از آنجایی که گروه یا اعضا برای این اهداف آمادگی واقعی ندارند، این کار ممکن است در مسیر رسیدن به بینش مانع ایجاد کند. یکی دیگر از اشکال بروز این نوع انتقال متقابل ممکن است آرزوی قدرتمند درمانگر برای پیشرفت باشد. در نتیجۀ این مسئله، بعضی از بیماران ممکن است به سمت بهبودی بگریزند، در حالی که عدهای دیگر به دلیل انتقال منفی در مقابل پیشرفت مقاومت میکنند.
خوب است در انتها تعریفی از استفادۀ خود از واژۀ انتقال متقابل ارائه دهم. انتقال متقابل در اینجا شامل واکنشهای ناخودآگاه درمانگر به گفتهها و واکنشهای ناخودآگاه و غیرمنطقی بیماران است. به دلیل موقعیت پرتنشتر گروه، واکنشهای غیرمنطقی درمانگر هم شدیدتر از حالت معمول است و لازم است درمانگر آنها را شناسایی کرده و کنار بگذارد تا مانع پیشرفت بیماران نشود.
* مترجم ارائۀ این توضیح را ضروری میبیند که دیدگاههای گسترده و حتی متضادی دربارۀ انتقال و انتقال متقابل وجود دارد؛ بهطوریکه در یک انتهای طیف این پدیدهها را زاید و مزاحم درمان میدانند و در طرف دیگر طیف، درمانگرانی هستند که پیشبرد درمان را بدون بروز و کار با انتقال و انتقال متقابل ناممکن میدانند. اشارۀ نویسنده به خاموش کردن «آزارخواهانۀ» دریافت و تجربۀ احساسات بهجای اشاره به توانایی درمانگر برای درک و به رسمیت شناختن احساسات مثبت و منفی خود و رسیدن به بلوغ استفادۀ درمانی از آنها به جای عمل کردن بر مبنای این احساسات، احتمالاً به جهتگیری نظری و رویکرد بالینی نویسنده مرتبط است. م.
Slavson, S. R.: Analytic Group Psychotherapy. New York: Columbia University Press, 1950, p. 35. [1]
Leave a Reply
Want to join the discussion?Feel free to contribute!