قانون بنیادین پویاییهای گروه
مقاله
اس.اچ. فولکس در کتاب نخست خود تحت عنوان مقدمهای بر گروهدرمانی تحلیلی (فولکس، 1948) مفهوم «قانون بنیادین پویاییهای گروه» را مطرح کرد. این مفهوم در این زمینه مطرح شد که گروهدرمانی یا حتی جامعهدرمانی چگونه باعث ایجاد تحول در گروه و همچنین فرد میشود. فولکس از این استعاره استفاده میکند که اگر پیراهن کثیف را حتی در آب کثیف بشویید، ظاهر پیراهن تمیزتر خواهد شد.
تعریف
با استفاده از این استعاره در سطح گروهی/اجتماعی، وی قانون بنیادین پویاییهای گروه را به شکل زیر تعریف میکند:
«قانون بنیادین پویاییهای گروه… و عمیقترین دلیل اینکه بیماران (برای سادگی بحث، مثلاً بیماران روانرنجور) میتوانند واکنشهای عادی یکدیگر را تقویت کنند و واکنشهای روانرنجور یکدیگر را حذف یا اصلاح کنند این است که به صورت جمعی هنجاری را تشکیل میدهند که به صورت فردی میتوانند از آن فاصله گیرند.» (فولکس، 1948)
این موضوع در وهلۀ نخست متناقض به نظر میآید. از یک سو، افراد بیشتر شبیه یکدیگر میشوند و از سوی دیگر، تفاوتهای فردی را به وجود میآورند.
از لحاظ نظری، اس. اچ. فولکس تحت تأثیر کورت لوین و مفهوم نظریۀ میدان و فضای زندگی وی است که نیروها را عواملی متضاد و انگیزشی در ایجاد میدان اجتماعی تلقی میکند. لوین تأکید میکند میدان اجتماعی وقتی به وجود میآید که دو فرد یا گروهی از افراد به شکلی پیشبینیناپذیر با یکدیگر تعامل دارند (لوین، 1947). به این دلیل که فرد فضای زندگی خود را به میدان اجتماعی افراد بیشتری میآورد و زبان مشترکی را ایجاد میکند که به آن نیاز است.
در ویراست نخست کتاب گروهدرمانی: رویکرد روانکاوانه (اس. اچ. فولکس و ای. جی. آنتونی، 1957)، آنتونی رابطۀ بین نظریۀ میدان لوین را با تحلیل گروهی شرح میدهد، درحالیکه این مطلب از ویراستهای بعدی حذف شده است. حذف این مطالب از این رو جالب است که نظریۀ میدان ظاهراً تأثیر زیادی روی نظریۀ تحلیل گروهی داشته و عاملی مهم در کلیت نظریۀ تحلیل گروهی است (همچنین نگاه کنید به نیجن، 2016).
همچنین، بر خلاف روانکاوی کلاسیک که در آن هدف از تحلیل عمودی این است که گذشتۀ فرد واکاوی شود و درکی از پویاییهای درونروانی به دست آید که در وهلۀ نخست ناشی از گروه خانواده است، فولکس اهمیت این مفاهیم را نشان داد. میدان افقی اهمیت زیادی در رشد روانی (اجتماعی) دارد. به این ترتیب، روش فنی تحلیل فولکس «بر اساس گروه» عاملی مهم در ماتریکس میدان اجتماعی/جمعی و در فرد است.
فولکس «درونی» و «بیرونی» را تمایزی ساختگی و نیز فرد را سازهای ساختگی دانست. آن چیزی که در داخل است در خارج است و برعکس (فولکس، 1973، دلال، 1998).
استدلال فولکس این است که جامعه/گروه «رفتار عادی و از لحاظ اجتماعی قابلقبول را تعیین میکند». این فرض ریشه در تحقیقات و یافتههای نوربرت الیاس دارد که در فرآیند متمدن شدن اظهار داشت: «…پردازش اجتماعی روی انرژیهای لیبیدویی که در هر انسانی میبینیم انجام میشود… به عبارت دیگر، این انرژیها به صورت اجتماعی زیستشناختی به کارکرد و ساختارشان تبدیل میشوند و بههیچوجه نمیتوان آنها را از ساختارهای ایگو و سوپرایگو متناظرشان تفکیک کرد.» (الیاس، 2000، ص 409)
هدف هنجارهای جمعی «یکپارچگی» نیست، بلکه در بهترین حالت (و در حالت خوشبینانه) قالبی را برای رشد فردی ایجاد میکند. براون (1998) میگوید «گروه درمانی که فرد از آن منحرف میشود هرگز ایدئال نیست، بلکه چیزی است که فرد و کلیت گروه میتوانند آن را از خوب و بد فرآیند درمان بیرون بکشند: غرابت سایرین، کشمکش با خوبی، رشد ظرفیت دغدغهمندی برای خود و سایرین در فرآیند تعریف خود». در این فرآیند، هم به «هویت من» و هم «هویت ما» نیاز داریم.
درحالیکه فولکس غالباً به گروه خوشبینانه (فرآیند) اشاره میکند، قطعاً لازم است گروههای «بد» مانند موارد زیر را به خاطر داشته باشیم: ضدگروه (نیتزن، 1996) و همچنین گروههای مفروضات اساسی (بیون، 1961)، گروههای نامنسجم (هاپر، 2012) و گروههای تمامیتخواه با «خود جمعی کاذب» (کیلمووا، 2015).
این نوع گروهها، بسته به ظرفیت (اصطلاح بیون) یا ارزشهایشان (اصطلاح لوین)، هنجارهای هیجانی و ناخودآگاهشان را تشکیل میدهند.
قانون بنیادین پویاییهای گروه باید در سطح فردی و اجتماعی با ریشههای تاریخی خود (گذشته) و در زمینۀ اجتماعی بالفعل و ماتریکس پویا به صورت خودآگاه و ناخودآگاه درک شود (نیتزن، 2016).
اس. کارترود و ای بیتمن (2012) پرسش مهمی برای رویکرد تحلیلی گروه و مخصوصاً قانون بنیادین پویاییهای گروه مطرح میکنند: «چگونه افراد «بیمار» میتوانند گروهی کارآمد تشکیل دهند؟» پاسخ این است که گروه نیازمند رهبری قاطع و فعال است. چنین گروهی نمیتواند خودش این کار را انجام دهد. افکار او برگرفته از درمان مبتنی بر ذهنیسازی در گروهها (MBT-G) برای بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. این پاسخ غافلگیرکننده نیست و هر گروهِ درمانی نیازمند درمانگر/روانکاو است. بر اساس تحقیقات (انجمن گروهدرمانی آمریکا 2007)، ظاهراً پیامد مثبت گروهدرمانی به عامل درمانی «انسجام» ارتباط دارد که ممکن است هنجاری تلقی شود که اعضای گروه از جمله درمانگر آن را به صورت جمعی ایجاد میکنند.
در هریک از این نوع گروهها، نقش رهبر بارز است. همانطور که در نوشتههای لوین پیداست که کارکرد فرآیند گروه را به نقش رهبر ربط میدهد و به پیامدها در گروههای متقدرانه، مستبدانه و دموکراتیک اشاره میکند، دیدگاه غیردرمانی نیز به همین یافته دست پیدا کرده است.
منابع
AGPA (2007). The American Group Psychotherapy Association Science To Service Task Force (www.agpa.org)
Bion, W.R. Experinces in Groups and Other Papers. Tavistock Publication. 1961.
Brown, D. (1998). Foulkes basic Law of Group Dynamics 50 Years on. In: Resonace and reciprocity. Selected papers by Dennis Brown. Routhledge 2006.
Dalal,F. Taking the Group Seriously. International Library of Group Analysis. 1998/2008.
Elias, N. (2000). The civilizing Process. (revised Edition), Blackwell Publishing.
Fuch.S.H (1938). Book rview fo Norbert Elias’ The Civilizing Process. In: Selected Papers, Karnac Books, London, 1990.
Foulkes, S.H. (1948). Introduction to group –analytic psychotherapy. In Foundations of group analysis for the twenty-first century. Edited by Jason Maratos, NILGA/Karnac, 2015.
Foulkes.S.H and Anthony.E.J. (1957). Group Psychotherapy. The Psychoanalytic Approach. Karnac Books. Reprinted 2014. First Edition.
Foulkes.S.H and Anthony.E.J. (1957) Group Psychotherapy. The Psychoanalytic Approach. Karnac Books. Second Edition. Reprinted 2003.
Foulkes, S.H. (1973). The Group as matrix of the individual´s mental life in group psychotherapy. In Foundations of group analysis for the twenty-first century. Edited by Jason Maratos, NILGA/Karnac, 2015.
Hopper, E. (2012) The theory of Incohesion: aggregation/Massification as the fourth basic assumption in the unconscious life of groups and group-like social systems. In Foundations of group analysis for the twenty-first century. Edited by Jason Maratos, NILGA/Karnac, 2015.
Karterud, S. and Bateman,A (2012). Group Therapy Techniques. In: Handbook of Mentalizing in Mental Health Practice. American Psychiatric Association Publishing.
Klimová, H. Who is a afraid of the Big Bad Group. Group- Analytic Contexts. Issue no 70. 2015
Lewin, K. (1947). Frontiers in Group Dynamics. In: Field Theory in Social Science. Chicago. The University of Chicago Press. 1951.
Nitsun, M. The Anti-Group. Routhledge. 1996.
Nietzgen.D. (2016). Reflections on Group Analysis and Philosophy. Group Analysis, vol 49, no.1,March 2016.
Leave a Reply
Want to join the discussion?Feel free to contribute!