مدل درمانگران مشارکتی در گروه‌ها

چهار دلیل برای اینکه درمانگران گروهی نباید جلسات گروهی را به‌تنهایی تشکیل دهند

این واقعیتی تأسف‌بار است که بسیاری از درمانگرهای گروهی به‌تنهایی جلسات گروه‌درمانی را تشکیل داده و اداره می‌کنند. درحالی‌که این کار ممکن است به‌ظاهر حاکی از درآمدزایی آشکار سازمان باشد، از نظر من اشتباه حرفه‌ای بسیار مهمی است و دلایل خودم را در ادامه فهرست می‌کنم.

  1. درمانگر گروه هرچقدر هم ماهر باشد، امکان ندارد بتواند غنای تجربۀ گروهی را حفظ کند. نشانه‌های مهم، به‌ویژه نشانه‌های غیرکلامی در خطر از دست رفتن هستند.
  2. مدیریت گروه به‌تنهایی امکان شکست درمانگر را به‌طور معناداری افزایش می‌دهد، زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید خودتان را همگام با گروه کنید.
  3. مدیریت گروه به‌تنهایی حداقل معیارهای عملکرد حرفه‌ای تأییدشده را نیز محقق نمی‌کند و می‌تواند به شما، مراجعین و نهادی که برای آن کار می‌کنید آسیب بزند.
  4. آخرین مورد هم که البته کم‌اهمیت‌ترین نیست، این است که مدیریت گروه به‌تنهایی احمقانه است؛ اَح،مَ،قا،نه!

بارها در حرفه‌‌ام از من خواسته شده است با زوج‌های درمان مشارکتی مشورت کنم. اصلاً تعجب نکردم وقتی دیدم این جلسات چقدر شبیه به زوج‌درمانی است. مشکلات اگرچه با اشکال مختلف ظاهر می‌شوند، کاملاً یکسانند. زوجِ مورد نظر نمی‌توانند تفاوت قدرت بین خودشان را تأیید کنند، چه برسد به حل آن. گفتن این‌که «هر دو یکسانیم» خود شانه خالی کردن است. هرگز نمی‌تواند درست باشد. یکی از دو نفر ممکن است مدرک تحصیلی بالاتری داشته باشد،القاب پرطمطراق‌تری به‌دنبال اسمش داشته باشد، جذاب‌تر باشد یا وقت آزاد بیشتری در سازمان داشته باشد. ماهیت نابرابری و تفاوت قدرت بی‌اهمیت است، اما باید توسط دو فرد موردنظر تأیید شود تا بتوانند بدون مشکل در کنار یکدیگر کار کنند.

این زوج این فرصت را دارند تا با تعامل با سایر اعضای گروه از احترام و حمایت همکارانه الگو بگیرند. این جمله که بگوییم تعامل آنها باید یکدست باشد تأثیر چندانی ندارد. آنها باید تمرین کنند تا نظرات یکدیگر را به شیوه‌ای غیررقابتی دریافت کنند.

فرض کنید باب و آلیس با هم گروه را مدیریت می‌کنند. آلیس می‌گوید: «با توجه به نظر باب، می‌خواهم اضافه کنم که…» و باب می‌گوید: «نظر آلیس به من کمک کرد متوجه اتفاقی که افتاده است بشوم.» این نوع احترام و حمایت همکارانه باعث ایجاد مدل بین‌فردی قدرتمندی برای اعضای گروه می‌شود و شایعات نگران‌کننده‌ای را که اعضای گروه بلافاصله پس از جلسۀ گروهی در پارکینگ با یکدیگر ردوبدل می‌کنند به‌طور معناداری کاهش می‌دهد.

من برای نقش درمانگرِ همکار خودم در گروه همیشه یک خانم را انتخاب می‌کنم. این کار باعث ایجاد مسائلی می‌شود که باید به آنها پرداخت. پویایی ناکارآمد و خیلی ساده‌انگارانه این است که من و همکارم را والدین و مراجعین را فرزندان خود فرض کنیم. اگر این پویایی با دقت پیش‌بینی نشود، بر اساس مدل کمیابی، می‌تواند موجب ایجاد حس رقابت و حسادت بین خواهر و برادرها شود. همسر دوم من خودش روان‌شناس بود و به مدت 10 سال با هم گروه‌هایمان را مدیریت می‌کردیم. این کار می‌توانست باعث ایجاد تصویری غنی از خیال‌پردازی و فرافکنی از جانب مراجعین شود، زیرا من و همسرم نه‌تنها با هم کار می‌کردیم، همخوابی هم داشتیم. این هم دلیل دیگری است برای لزوم داشتن رفتار رابطه‌ایِ سالم زوج‌های درمانگر همکار در مقابل شرکت‌کنندگان.

به‌علاوه، بر اساس مدل توسعۀ گروهی من، رهبرِ یک‌سوم ابتدایی تاریخچۀ گروه کنار می‌رود و رهبران بومی، با حمایت فعال درمانگران همکار، وظیفۀ رهبری گروه را در مراحل دوم و سوم بر عهده می‌گیرند.

من مانند یک رانندۀ اتوبوس فوق‌العاده‌ام؛ مسافران به‌سلامت به مقصد خود می‌رسند و موسیقی رپ جالبی دربارۀ خود سفر می‌شنوند. من همچنین یکی از مسافران وفادار و مفید اتوبوس هستم که به راننده اعتماد دارم. این نیز یکی دیگر از الگوهای مثبتی است که درمانگران همکار می‌توانند به گروه‌های خود ارائه دهند.

0 replies

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *