نوشته‌ها

گمان می‌کردم عضو جدید گروهم دارد به‌خوبی با گروهِ‌ درمانی سازگار می‌شود. ظاهراً در گروه مشارکت داشت، ریسک می‌کرد و سایر اعضای گروه به‌ظاهر او را با آغوش باز پذیرفته بودند. چهار هفته بعد وقتی این عضو گروه طی یکی از جلسات عنوان کرد که از گروه به‌شدت ناامید و آزرده‌خاطر است، شوکه شدم. متوجه شدت احساسات منفی‌ای نشده بودم که داشت تحمل می‌کرد و فرض کرده بودم وضعیت مناسبی دارد. فرضم اشتباه بود.

با توجه‌ به سابقۀ وی در خشنودسازی دیگران، اجتناب از نیازهای خودش و دوپاره‌سازی احساسات خشمش، برایش غیرممکن بود تجربه‌اش از حضور در گروه را مستقیم ابراز کند یا به اطرافیانش اجازه دهد بفهمند واقعاً چه احساسی دارد و چه در سرش می‌گذرد. در گروهی متشکل از هشت عضو که دایره‌وار کنار هم می‌نشینند و با هم تعامل می‎کنند، آگاهی از اینکه هر یک از اعضا چه حال و روزی دارد کار آسانی نیست. فارغ از چالش‌برانگیز بودن این امر، اغلب می‌خواهیم بدون کمکی از سوی دیگران این کار را انجام دهیم.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد استفاده از شهودمان برای این منظور کافی نیست. گرچه بسیاری از ما گمان می‌کنیم از وضعیت مراجعانمان در روند درمان و حال‌ و روزشان آگاهیم، شهود بالینی ما اغلب سوگیری دارد و منجر به ایجاد مفروضه‌های نادرستی می‌شود. پژوهشگران نشان داده‌اند که درمانگران چه در درمان فردی و چه در گروه‌درمانی، نمی‌توانند بدتر شدن حال مراجعانشان را به‌درستی (بهتر از پیش‌بینی اتفاقی) پیش‌بینی کنند (هانن و همکاران، ۲۰۰۵؛ چپمن و همکاران، ۲۰۱۲). مهم‌تر از همه اینکه وقتی بالینگرها بازخورد دریافت می‌کنند، نتایج درمانی مراجعان بهبود می‌یابد. حقیقت این است که باید به بازخورد اعضای گروهمان متوسل شویم.

یک روش برای جمع‌آوری اطلاعات بیشتر در خصوص وضعیت اعضای گروه این است که بعد از جلسات از آنها سؤال کنیم. من ویراستار شمارۀ ویژۀ ژورنال روان‌درمانی متعلق به واحد ۲۹ انجمن روان‌‌شناسی آمریکا بودم. این شمارۀ ویژه به پایش بازخورد در روان‌درمانی گروهی اختصاص یافته بود و حاوی مقالاتی دربارۀ نوع بازخوردی که رهبران گروه می‌توانند دریافت کنند، نقش پایش بازخورد در تسریع بهبود گسستگی‌ها و نحوۀ استفادۀ رهبران از بازخورد اعضا به‌منظور کاهش نرخ خروج از درمان و بهبود نتایج درمان بودند.

بررسی تأثیر پایش بازخورد در گروه‌درمانی

برولینگیم و همکاران (۲۰۱۸) بیشترین مطالعات را برای درک تأثیر بازخورد اعضای گروه انجام داده‌اند و سیستم ردیابی پیچیده‌ای را ایجاد کرده‌اند که به رهبران گروه امکان می‌دهد هر یک از اعضا را پس از هر جلسه به‌طور هم‌زمان پایش کرده و کسانی را که در معرض خطر هستند شناسایی کنند. پس از پایان جلسه، رهبر گروه از اعضا می‌خواهد ابزار سنجشی (مثلاً ابزار سنجش نشانه‌های) انتخاب‌شده توسط رهبر گروه را پر کنند. این فرم نوعی معیار بصری است که رهبر با نگاه به آن متوجه می‌شود هر یک از اعضای گروه نشانه‌های خود را در مقایسه با سایر اعضای گروه و همچنین در مقایسه با جلسات قبلی چگونه ارزیابی کرده است. اطلاعات به‌دست‌آمده از این طریق، هنگام مشاهدۀ نوسان‌های ناگهانی در وضعیت سلامت مراجع و همچنین بررسی اعضایی که ممکن است در معرض خطر آسیب به خود باشند، بسیار مفید خواهد بود.

جنیس، بورلینگیم و اولسن (۲۰۱۸) به دنبال ایجاد نوعی سیستم نظارت بر رابطۀ درمانی برای گروه‌درمانی هستند. به‌جای پرسیدن از اعضای گروه دربارۀ نشانه‌هایشان پس از هر جلسه، پژوهشگران با استفاده از نوعی معیار سنجش دارای اعتبار تجربی و مرتبط با نتیجۀ درمان به نام پرسش‌نامۀ گروه (GQ)، از اعضای گروه دربارۀ کیفیت روابط موجود در گروه و میزان مشارکتشان در گروه سؤالاتی را می‌پرسند (بورلینگیم، گلیو، بیچر و همکاران، ۲۰۱۶).

پرسش‌نامۀ گروه (GQ) پرسش‌نامه‏ای منحصربه‌فرد است، زیرا تنها معیار سنجش فرآیند گروه است که در خصوص وضعیت آن دسته از اعضای گروه که در گروه با مشکلاتی مواجه می‌شوند، هشدار می‌دهد و بنابراین فرصت مداخلۀ زودهنگام را برای رهبر فراهم می‌کند. رهبر گروه پیامی دریافت می‌کند که به‌طور موثق نشان می‌دهد کیفیت رابطه در گروه در مقایسه با دفعۀ قبلی استفاده از پرسشنامۀ گروه افت کرده است. رهبر می‌تواند وضعیت عملکرد تمام اعضا را به‌صورت هفتگی مشاهده و اعضای در معرض خطر را شناسایی کند. این یکی از روش‌های مهم برای کشف گسستگی‌ها در گروه و پیگیری روند بهبود این گسستگی‌ها در طول زمان است.

پایش بازخورد و نتیجۀ گروه‌درمانی

بورلینگیم و همکاران (۲۰۱۸) در کارآزمایی بالینی تصادفی‏ای‌ که به بررسی اثربخشی پایش بازخورد اعضای گروه می‌پرداخت، از پرسش‌نامۀ گروه (GQ) استفاده کردند. این افراد هشدارهای مربوط به وضعیت اعضای گروه را اضافه کردند تا رهبران هنگام بدتر شدن وضعیت اعضا فوراً مطلع شوند. این مطالعه یافته‌های چشمگیری دارد و نشان می‌دهد که رهبران گروه می‌توانند طی دو جلسه از دریافت هشدار، جلوی بدتر شدن وضعیت اعضا را بگیرند؛ درحالی‌که در گروه‌های مشابه فاقد بازخوردِ همین رهبران، چنین امکانی وجود ندارد. در واقع، وقتی رهبران گروه از این موضوع آگاه می‌شوند که وضعیت یکی از اعضا رو به وخامت است یا با دشواری‌هایی در گروه روبه‌رو است، می‌توانند با روش‌هایی سودمند برای مراجع مداخله کنند. وقتی رهبران از بدتر شدن حال مراجع آگاه نباشند، مداخله‌ای این‌چنینی نخواهند کرد.

پیچیدگی پایش بازخورد

گلد و کیولیگان (۲۰۱۸) از نوعی پیچیدگی عوامل گروهی صحبت می‌کنند که بر نقش پایش بازخورد در کار گروهی تأثیر می‌گذارد. این افراد بر حجم انبوهی از اطلاعات تأکید می‌کنند که می‌تواند پس از دریافت بازخورد، مانع یافتن روشی مناسب برای کمک به اعضای خاص و گروه شود. این پژوهشگران پیشنهاد می‌کنند که به‌جای تمرکز بر یکی از اعضای گروه در نتیجۀ پایش بازخورد، رهبران گاه باید بازخورد یک عضو گروه را با بازخورد سایر اعضا مقایسه کنند و به‌جای تمرکز بر تنها یک عضو گروه، مداخلات گروه به‌مثابه یک کل را در سطح گروه انجام دهند. آنها همچنین موقعیت‌هایی را توصیف می‌کنند که طی آن رهبران نمی‌خواهند در جلسۀ بعد تنها بر یک عضو متمرکز شوند، بلکه می‌خواهند زیرگروهی از اعضایی را که دیدگاه مشابهی در مورد گروه دارند وارد جریان بحث کنند. رویکرد آنها که مبتنی بر یافته‌های تجربی است، به روش‌های مداخله‌ای فراوانی می‌پردازد که رهبران گروه می‌توانند هنگام آگاهی از بروز مشکل برای اعضا در گروه، از آنها استفاده کنند.

خلاصه

بسیار مهم است که رهبران گروه از محدودیت‌های خود در ذهن‌خوانی آگاهی بیشتری داشته باشند و بدانند که هر یک از اعضا چه وضعیتی در گروه دارند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که گرچه پیش خودمان فکر می‌کنیم که می‌دانیم کدام عضو گروه وضعیت مناسبی در گروه دارد و کدام عضو در حال تقلا و تجربۀ دشواری است، فکرمان همیشه درست نیست. درخواست از مراجعان‌ و اعضای گروهمان برای ارائۀ بازخورد امری ضروری برای کاهش نرخ خروج از درمان و نادیده‌ گرفته‌ شدن افراد طی درمان است.

منابع

Burlingame, G., Gleave, R., Beecher, M., Griner, D., Hansen, K. and Jensen, J. (2016). Administration and Scoring Manual for the Group Questionnaire—GQ, OQ Measures, Group Relationship Monitoring System: Salt Lake City, Utah.

Burlingame, G., Whitcomb, K.E., Woodland, S.C., Olsen,J., Beecher, M., & Gleave, R. (2018). The effects of relationship and progress feedback in group psychothera- py using the GQ and OQ-45: A randomized clinical trial. Psychotherapy, 55(2) 116-131.

Chapman, C.L., Burlingame, G.M., Gleave, R., Rees, F., Beecher, M., Porter, G.S. (2012). Clinical prediction in group psychotherapy. Psychotherapy Research, 22(6), 673–681.

Gold, P.B., & Kivlighan, D. (2018). It’s complicated: Using group member process-feedback to improve group thera- pist effectiveness, Psychotherapy, 55(2) 164-169.

Hannan, C., Lambert, M.J., Harmon, C., Nielsen, S.L.,    

Smart, D.W., Shimokawa, K., & Sutton, S.W. (2005). A lab test and algorithms for identifying clients at risk for treatment failure. Journal of Clinical Psychology, 61, 155-163.

Janis, Burlingame, G., & Olsen, J.A. (2018). Developing a therapeutic relationship monitoring system for group treatment. Psychotherapy, 55(2), 105-115.