نوشته‌ها

وقتی اس. اچ. فولکس، روان‎شناس و روان‌پزشک یهودی زادۀ آلمان در سال 1940 به انگلیس آمد و بیماران روانکاوی خود را به‌منظور درمان در گروه قرار داد، بارها مجذوب اتفاقاتی شد که در پویایی‌های گروه رخ می‌داد و بسیار فراتر از توقع اولیۀ وی از آموخته‌هایش در زمینۀ روانکاوی در آلمان و در کشور جدیدش انگلیس بود. شاید فولکس اصطلاح روانکاوی گروهی (GA) را از تریگانت بارو وام گرفته باشد، گرچه خودش به این موضوع اشاره‌ای نکرده. در هر حال درمانی که فولکس و طرفدارانش آن را گسترش دادند گروه‌درمانی روانکاوانه نام گرفت. فولکس تبدیل به سخنگوی پروپاقرص گروه‌درمانی شد و واکاوی مادام‌العمر تغییر فردی را در گروه‌ها شروع کرد و بعدها آن را تربیت ایگو در عمل نیز نامید.

در طی سال‌های بعد، پس از جنگ جهانی دوم چارچوب مرجع روانکاوی گروهی توسط دکتر اس. اچ. اف (فولکس خود را در نوشته‌هایش با این نام خطاب می‌کرد) و طرفدارانش (از جمله، دِمره، پاینز، اسکینر، براون، هرست، هاپر و کارتکائو) در وهلۀ نخست به عنوان مدلی درمانی ایجاد شد و مفاهیم محوری و فرانظریۀ آن بعداً به وجود آمد. فولکس برای مفهوم اصلی و محوریِ این چارچوب از کلمۀ لاتین ماتریکس استفاده کرد که انگیزه‌های ناخودآگاه و عوامل محرک پویایی‌های گروه را در گروه‌درمانی روانکاوانه توصیف می‌کند.

ماتریکس دلالت‌های مختلفی دارد: مادر، حیوان مادۀ باردار، قالب مواد ذوب‌شده برای ساخت مجسمه و اشیا، قاب حروف‌چینی در روش‌های چاپ پیشاکامپیوتر، روش سازماندهی اطلاعات در ریاضیات و راهنمایی در طراحی (رابرتس 1982). هدف تعریف ماتریکس گروه (GAM) به وضوح تعیین نامی برای کلیت گروه در سطح ناخودآگاه بود که متناظر با مفاهیم روانکاوانه در زمینۀ مناسبات فردی و بین‌فردی، در نظریه‌های رانه و همچنین روان‎شناسی ایگو و نظریه‌های روابط ابژه است. گروه بدن جسمانی ندارد، ولی در طی جلسات رودررو، بدن‌ها و ذهن‌های اعضا نیروی پیش‌برندۀ آن است که در نظریۀ سیستم‌های عمومی به کلیت گروه نسبت داده می‌شود که «چیزی فراتر و ورای مجموع اجزای تشکیل‌دهندۀ آن است» (بیتسن 1972).

گفته می‌شود وقتی افراد به‌عنوان اعضای گروه با یکدیگر ارتباط دارند، چیزی جدید و متفاوت از همۀ اجزا به وجود می‌آید. بنابراین، ماتریکس گروه «شبکۀ فرضی از ارتباطات و روابط گروهی معین» و «بستر مشترکی» تعریف می‌شود که «در نهایت معنا و دلالت تمام رویدادها را تعریف می‌کند و بر مبنای آن، تمام ارتباطات و تفسیرهای کلامی و غیرکلامی شکل می‌گیرد» (فولکس 1964).

به گفتۀ فولکس، ماتریکس گروه به صورت درون‌روانی و همچنین در کلیت گروه در تماس و تعامل بین دو مکان در نظر گرفته می‌شود. فولکس معتقد است که این ماتریکس دو جنبه دارد: یکی ماتریکس گروه بنیادین که بر اساس تجربه‌های فرهنگی، اجتماعی و زبانی گذشته ایجاد می‌شود و دیگری ماتریکس گروه پویا که از طریق تعامل‌ها و روابطی که در طی فرآیند گروه به وجود می‌آیند پدید می‌آید. در اصل، اس. اچ. اف تمایز روشنی بین ماتریکس گروه در جهان درونی و کلیت گروه قائل نمی‌شود. تعامل‌های بین افراد فرافردی نامگذاری می‌شود. یعنی تمام کسانی که در گروه حضور دارند (بی‌تابانه) آن را تجربه می‌کنند و درگیر آن می‌شوند. همچنین، رهبر نیز درگیر این تعامل‌ها می‌شود، گرچه در متون اس. اچ. اف در این باره ابهام وجود دارد. بسته به میزان بی‌تابی که به تعاملات فرافردی نسبت داده می‌شود، می‌توان فرض کرد که فردیت وجود ندارد. موضوعی که خود فولکس می‌ترسید با استفاده از استعارۀ «تششع» برای شفاف‌سازی دربارۀ استفاده از صفت فرافردی آن را «کشف» کرده باشد (فولکس، 1973). با استفاده از استعارۀ دیگر «پخش روی غشای سلولی انسان‌ها و حیوانات زنده»، بار دیگر می‌توان گفت که ذهن فرد بر اثر فرآیندهای فرافردی به مرور زمان تشکیل و محدود می‌شود و از این رو تا حدی از سایرین مجزا و متفاوت است: یعنی، فردیت وجود دارد (آلین، 1985).

اس. اچ. فولکس روانکاو تحصیل‌کرده‌ای اهل فرانکفورت و وین بود و روی نسخه‌های اولیۀ مفاهیم نظریۀ ایگو و رانۀ فروید متمرکز بود. درضمن تحت‌تأثیر مکتب فرانکفورت در حوزۀ فلسفۀ اجتماعی و نوربرت الیاس، جامعه‌شناس بزرگ نیز بود که خود در ایجاد چارچوب مرجع گروه‌درمانی روانکاوانه نقش داشت. فولکس در طی حیات حرفه‌ای طولانی‌اش، تحت تأثیر سایر چارچوب‌های فکری و درمانی مانند نظریۀ سیستم‌های عمومی قرار گرفت. اندیشۀ فولکس از روان‎شناسی ایگو تا روان‎شناسی اجتماعی را دربرمی‌گیرد که فرهاد دلال (1998) آنها را «فولکس سنتی» و «فولکس رادیکال» می‌خواند. دلال جزو کسانی است که با تأکید بر روابط قدرت و جنبه‌های مخرب ماتریکس پویا به پیشبرد نظریۀ گروه‌درمانی روانکاوانه (مثلاً دلال، نیتزن، بلک‌ول) بیشتر از خود فولکس کمک کرد.

ماتریکس گروه ابزاری مهم برای گروه‌درمانگرهای روانکاو در کار با مناسبات درمانی گروه است. از طریق مشاهدۀ اعضای گروه، درون‌نگری و تأمل روی انتقال و انتقال متقابل، فرمول‌بندی مشاهده‌ها در وهلۀ نخست از ماتریکس بالفعل گروه غالباً به هادی گروه بسیار کمک می‌کند. این فرمول‌بندی‌ها به درمانگر در نقش هادی گروه کمک خواهد کرد و مبنایی را برای درک محتوای پویای سطوح ناخودآگاه به‌اشتراک‌گذاری‌شده فراهم می‌کند و همچنین امکان مداخلۀ مستقیم را در اینجا و اکنون یا بعداً فراهم می‌کند. همچنین، از ماتریکس گروه در گروه‌های درمانی با اندازۀ متوسط و بزرگ و در گروه‌های سازمانی و بیرون‌درمانی استفاده می‌شود (بنابراین، به صورت منطقی سازه محسوب می‌شود و می‌توان آن را به شکل متفاوتی بسط داد و به کار برد)، ولی به علت ویژگی‌های مختلف، الگوهای ارتباط و رابطۀ این گروه‌ها در قیاس با گروه‌های کوچک ارزش تبیین کمتری دارند. مفهوم ماتریکس گروه‌درمانی روانکاوانه در اصل برای گروه‌های کوچک ایجاد شد و در این گروه‌ها بیشترین ارزش را دارد.

همچنین، ماتریکس گروه ممکن است اهمیت زیادی در تحقیقات دربارۀ فرآیندهای گروه در گروه‌درمانی داشته باشد (آلین 1996). ماتریکس گروه، همانطور که فولکس به ما یادآوری می‌کند سازه‌ای است که با سطوح ناخودآگاه تعامل سروکار دارد و نمی‌توان آن را به‌صورت مستقیم مشاهده و اندازه‌گیری کرد، ولی باید از طریق رفتارهای واقعی و تعامل‌های موجود در جلسات جاری گروه تا جای ممکن دربارۀ آن تحقیق کرد. مشوق‌های ناخودآگاه، رفتار نمودیافته را از طریق آنچه عوامل تعیین‌کننده می‌نامم (همان) تعیین می‌کنند. هشت عامل تعیین‌کننده تعریف شده‌اند که می‌توان در فرآیند تحقیق دربارۀ اتفاقاتی که در هر لحظۀ جلسات گروه‌درمانی و بین جلسات رخ می‌دهد آنها را مطالعه کرد (آلین، همان). این نوع از پروژه‌های تحقیقاتی کیفی اهمیت حیاتی در پیشبرد گروه‌درمانی دارد.

فولکس مفهوم ماتریکس گروه‌درمانی روانکاوانه، مخصوصاً ماتریکس بنیادین را پیش‌نیاز ارتباط و تعامل بین غریبه‌های حاضر در گروه‌ها تلقی کرد. ماتریکس مشخص می‌کند که آیا آنها می‌توانند ارتباط برقرار کنند… چه وقتی می‌توانند ارتباط برقرار کنند… یا نمی‌توانند. در عصر افزایش مهاجرت، پناهجویان و تحرک اجتماعی، ارتباط ساده نیست؛ گرچه به دلایل بسیار زیادی دغدغه‌ای اساسی است. هر چقدر تحلیل بیشتر انجام شود، ماتریکس بنیادین (فردی و جمعی) پیچیده‌تر می‌شود. این یکی از دلایلی است که در سال‌های بعد، روی ناخودآگاه اجتماعی تمرکز شد که امروزه گاه از آن استفاده می‌شود، گرچه محتوا و معنای این دو با هم یکی نیست.

منابع

1. Ahlin, G., (1985) On thinking about the Group Matrix. Group Analysis. Vol. 18(2) pp. 112-124.

2. Ahlin, G., (1996) Exploring psychotherapy group cultures. Essays on group theory and the development of Matrix Representation Grid, an observation method for studying therapeutic group processes. Academic doctoral thesis. Karolinska Institutet Medical University, Stockholm, Sweden.

3. Bateson, G. (1972) Steps to an Ecology of Mind. New York: Chanler Publishing C.

4. Behr, H. & Hearst, L., (2005) Group-Analytic Psychotherapy. A Meeting of Minds. London and Philadelphia: Whurr Publishers.

5. Blackwell, D., (1994) The Emergence of Racism in group Analysis. Group Analysis. Vol. 27(2) pp. 197 – 210.

6. Brown, D. & Zinkin, L. (edits.) (1994) The Psyche and the Social World. Developments in Group Analytic Theory. London: Routledge & Kegan Paul.

7. Cortesao, E., (1970) On Interpretation in Group Analysis. Group Analysis. Vol. 4 pp. 39-53.

8. Dalal, F., (1998) Taking the Group Seriously. Towards a Post-Foulkesian GroupAnalytic Theory. London and Philadelphia: Jessica Kingsley.

9. Dalal, F., (2002) Race, Colour and the Process of Racialization: New Perspectives from Group Analysis, Psychoanalysis and Sociology. Hove: Brunner-Routledge.

10. De Maré, P. B., (1972) Perspectives in Group Psychotherapy. A Theoretical Background. London: George Allen & Unwin Ltd.

11. De Maré, P. B. and Piper, R.; Thompson, S., (1991) Koinonia. From Hate through Dialogue to Culture in the Large Group. London: Karnac Books.

12. Elias, N., (1939 / 1978 / 1982 / 1994) The Civilizing Process. Oxford: Blackwell.

13. Foulkes, S. H., (1964) Therapeutic Group Analysis. London: George Allen & Unwin Ltd. Later: reprint Karnac Books.

14. Foulkes, S. H., (1975) Group-Analytic Psychotherapy. Method & Principles. London: Gordon and Breach. Later: reprint Karnac Books.

15. Garland, C., (1982) Group Analysis: Taking the Non-problem Seriously. Group Analysis. Vol. 15(1) pp. 4-14.

16. Hopper, E., (1997) Traumatic Experience in the Unconscious Life of Groups: a Fourth Basic Assumption. 21st SH Foulkes Annual Lecture. Group Analysis. Vol. 30(4) pp. 439 – 701. 4

17. Hopper, E., (2001) The Social Unconscious: Theoretical Considerations. Group Analysis. Vol. 34(1) pp. 9 – 27.

18. James, C. D., (1994) Holding and Containing in the Group and in Society. Chapter in D. Brown & L. Zinkin, (edits.): The Psyche and the Social World. London: Routledge.

19. Kreeger, L., (edit.) (1975) The Large Group. Dynamics and Therapy. London: Constable. Later: reprint Karnac Books.

20. Nitsun, M., (1996) The Anti-Group. Destructive Forces in the Group and their Creative Potential. London: Routledge.

21. Pines, M., (edit.) (1983) The Evolution of Group Analysis. London: Routledge & Kegan Paul.

22. Pines, M. & Schermer, V., (edits.) (1994) Ring of Fire: Primitive Affects and Object Relations in Group Psychotherapy. London and New York: Routledge.

23. Pines, M., (1998) Circular Reflections. Selected Papers on Group Analysis and Psychoanalysis. Intern. Library of Group Analysis. London and Philadelphia: Jessica Kingsley.

24. Roberts, J. P., (1982) Foulkes’ Concept of the Matrix. Group Analysis. Vol. 15(2) pp. 111-126.

25. Skynner, A. C. R., (1976) One Flesh: Separate Persons. Principles of Family and Marital Psychotherapy. London: Constable.

26. Van der Kleij, G., (1982) About the Matrix. Group Analysis. Vol. 15(3) pp. 219 – 234. 27. Zinkin, L., (1983) Malignant Mirroring. Group Analysis. Vol. 16(2) pp. 113 – 125.