نوشته‌ها

فراتر رفتن از یالوم (بخش 3) – درمان سیستم‌محور

تغییر دیدگاه‌ها به نحوی که دیگر مسائل را «لزوماً شخصی» برداشت نکنیم

همان‌گونه که در مقدمۀ این یادداشت‌ها گفته شد، این مجموعه متشکل از یادداشت‌های کوتاهی است که به معرفی برخی از رویکردهای متفاوتی می‌پردازد که می‌توان در گروه‌درمانی از آنها بهره برد. البته این توضیحات بسیار مختصر بوده و صرفاً برای آشنایی مخاطب با کلیات هر رویکرد نوشته شده است تا خواننده بتواند با پیدا کردن علاقمندی یا کنجکاوی خود، به مطالعۀ بیشتر در زمینۀ مورد علاقه‌اش بپردازد.

درمان سیستم‌محور نوعی روش درمانی مبتنی بر نظریه‌ است که بر اساس نظریۀ سیستم‌های انسانی زنده بنا شده است (آگازاریان، ۱۹۹۷، ۲۰۱۲؛ گنت و آگازاریان، ۲۰۱۷). درمان سیستم‌محور باعث ایجاد فرهنگ منحصربه‌فردی می‌شود که اعضای گروه در آن درک عمقی‌شان از پیام‌های بیان‌شدۀ سایر اعضای گروه را بازتاب می‌دهند و در‌عین‌حال مکانیسم‌های دفاعی‌ای را به چالش می‌کشند که به همان شکل اتخاذ‌شده در طول تحول در وجود اعضا متبلور می‌شود (گنت و اگازاریان، ۲۰۱۷).

گروه‌بندی کارکردی (functional subgrouping) مفهوم و مداخلۀ اصلی و منحصربه‌فردی است که در این نوشتۀ کوتاه نمی‌توان آن را آنگونه که شایسته است، توصیف کرد. به‌طور کلی، انسان‌ها هنگام قرار گرفتن در گروه معمولاً دو تعامل گروهی مشکل‌ساز را ایجاد می‌کنند: بیمارِ شناسایی‌شده و فردی که نقش سپر بلا را دارد (آگازاریان، ۱۹۹۷، ۲۰۱۲). این روش به اعضا اجازه می‌دهد تعاملات رخ‌داده در گروه را غیرشخصی و تفاوت‌های میان اعضا را به شکلی آسان‌تر با هم تلفیق کنند و بدین ترتیب، مانع از بروز این مشکلات رایج می‌شود (گنت و آگازاریان، ۲۰۱۷).

طی این فرآیند، افراد در زیرگروه‌های معینی قرار می‌گیرند و از آنها خواسته می‌شود در مورد موضوع یا باور مشترکی با هم صحبت کنند. برای مثال، اگر نبود جهت مشخص در گروه باعث مضطرب شدن برخی از اعضای گروه و هیجان‌زده شدن اعضای دیگر شود، از اعضای مضطرب خواسته می‌شود همراه با هم یک زیرگروه را تشکیل دهند و در خصوص تجربۀ اضطراب‌شان با جزئیات بیشتری با یکدیگر صحبت کنند. این اعضا به‌تدریج دیدگاه‌هایشان را از هم متمایز می‌کنند و تجربۀ مشترک‌شان از «اضطراب» گوناگون و متمایز می‌شود و این امر منجر به بروز تفاوت‌های قابل‌تحملی در داخل این زیرگروه می‌شود. در نقطه‌ای از این روند، مرزهای زیرگروه باز می‌شود تا اعضای زیرگروه‌های دیگر متوجه شباهت‌های خود با یکدیگر شوند و آنها را با هم تلفیق کنند و بدین ترتیب، سیستمی پویاتر، امن و پیچیده را به وجود می‌آورند.

به اعضا گفته می‌شود که در سطح فردی علاوه بر گفتگو، با کنجکاوی به سخنان سایر اعضا گوش فرا دهند. وقتی یکی از اعضا صحبتش را به پایان می‌رساند، سخنش را با این جمله تمام می‌کند: «کس دیگری نظری دارد؟» این عبارت یعنی فرد سخنش را به پایان رسانده است و پای دیگران را به گفتگو باز می‌کند. به اعضا گفته می‌شود پیش از آنکه با افکار خودشان پاسخ دهند، سخنان عضو قبلی را تفسیر کنند و با نگاه به او به دنبال نشانه‌های کلامی یا غیرکلامی‌ای باشند که نشان می‌دهد لب‌ کلام و پیام اصلی او را به‌طور دقیق متوجه شده‌اند. یک عضو تنها پس ‌از‌ آنکه توسط دیگر اعضا تصدیق شود می‌تواند حرفش را بیان کند و در فکر یا نظرشان شریک شود و سپس سخنش را با «کس دیگری نظری دارد؟» به پایان برساند. این چرخه تکرار می‌شود و به دیگران امکان می‌دهد تا بدون فراخوانی مناسبات گروهی معمول، مثلاً اتکا به سپرِ بلا یا بیمار شناسایی‌شده به‌عنوان روشی برای نشان دادن رشد یا تمایز در گروه‌های فرآیند، دیدگاه‌های مختلف را با هم تلفیق کنند (آگازاریان، ۱۹۹۷، ۲۰۱۲).

قسمت‌های دیگر:

دلبستگی و گروه‌درمانی مبتنی بر ذهنی‌سازی

گروه‌درمانی گشتالتی

روابط ابژه

گروه‌درمانی یونگی

سایکودراما

تحلیل رفتار متقابل و درمان تصمیم‌گیری مجدد

درمان تحلیلی مدرن

گروه‌درمانی تاویستاک

گروه‌درمانی لکانی

منابع

Buchele, B. J., & Rutan, J. S. (2017). An object relations theory perspective. International Journal of Group Psychotherapy, 67(Supp1), S36–S43.

Frankland, A. G. (2010). The little psychotherapy book: Object relations in practice. New York: Oxford University Press.